چکیده:
از جمله ادوار درخشان تاریخ ایران دوره صفویه است . در این برهه تاریخ ایران شاهد تحول بزرگی در عرصه های مختلف سیاسی و فرهنگی بود. در این دوره صفویان با اعلام رسمیت یافتن تشیع نه فقط از توان ایدئولوژی پویایی تشیع جهت سلطه سیاسی خود بهره گرفتند بلکه این واقعه چهره مذهبی ایران را نیز تحت تاثیر قرار داد . تاریخ نگاری این دوره از جمله عرصه های بودکه از این حادثه بزرگ متاثر گردید و به نوعی آیینه تمام نمای عصر خود شد. در واقع هدف اصلی این پژوهش که با روش توصیفی و تحلیلی و برپایه منابع کتابخانه ای تنطیم گردیده است پاسخ به این سوال مهم است که : تغییر دیدگاههای مذهبی در دوره صفویه چه تاثیری در تاریخ نگاری عمومی این دوره داشته است؟ بررسی های اولیه موید آن است که اگر چه تاریخ نگاری عمومی عصر صفوی در شیوه و اسلوب کلی استمرار تاریخ نگاری عصر تیموری بود اما تغییر ات مذهبی عصر صفوی چهره تاریخ نگاری عمومی این دوره را نیز متاثر کرد. چنانکه تواریخ عمومی این دوره نیزدر کنار نهادهای سیاسی و فرهنگی صفویه در جهت نهادینه کردن فرهنگ تشیع دراین دوره گام برداشتند.
خلاصه ماشینی:
در واقع اثر متکّلف یزدی ، برخلاف آثار نگاشته شده در عصر خود ــ که عمداً بـه سـبک سـاده و روان نگاشـته شـده اسـت ـــ بعـدها در دوره صـفوی الگـوی نگارش اغلب تاریخ نگاران این دوره شد و تـاریخ نگـاران عمـومی ایـن دوره آن را بهتـرین دستورالعمل و سرمشق تعلیم دانستند (امینـی ،١٣٨٣ : بیسـت و هفـت ).
خواند میر همچنین پس از ورود به متن اصلی تألیفش در بخش ادوار تاریخ اسـلام پس از نقل حوادث تا سال یازده هجری بخشی را نیز به ذکر حوادث دوره خلفای راشـدین اختصاص داده و در آغاز ایـن قسـمت بـه نقـلِ نظـرات اهـل تشـیع و تسـنن در بـاب بحـث جانشینی پیامبر پرداختـه اسـت .
از جمله نقل خواب میر سید محمد جبل عـاملی در برقـراری امـر بـه معـروف و نهـی از منکر بود که نهایت به توبه شاه طهماسب و امرای او منجر شد (همان ، ٧٦) اما رویاهـایی بـه این سبک و سیاق نیـز بـاز بـا تفاسـیر و توجیـه هـای مختلـف مورخـان ایـن دوره ، بـه عنـوان وسیله ای جهت نشان دادن تأیید و توجه الهی به این پادشـاهان تفسـیر و تحلیـل شـده اسـت .
بـه نظـر مـی رسـد کـه ایـن رویـه بـه ویـژه از دوره نگـارش احسن التواریخ در ادبیات تاریخ نگاری عمومی صفویه معمول شـده اسـت ، چـه قبـل از ایـن اگرچه گرجیان را به عنوان «کـافر» خظـاب مـی کردنـد امـا از دشـمنان مسـلمان در تـواریخ عمومی این دوره پیوسته با عنـوان «فرقـه مخـالف » (امینـی ، ١٣٨٣ : ١١٠-١١) و یـا مخالفـان یادشده است (قزوینی : ١٣٦٣ :٣٩٨).