چکیده:
غالی گری و تصورات فوق انسانی از حیات و زندگی پیامبران، ائمه و پیشوایان
مذهبی، بزرگان و فرمانروایان در میان ملل و اقوام مختلف همواره وجود داشته
است. در میان مسلمانان نیز برخی افکار غالیانه ی متاثر از اقوام و ادیان یهودی و
مسیحی و شرایط سیاسی – اجتماعی حاکم بر جامع هی اسلامی تداوم و گسترش
یافت. در این میان شالود هی فکری ابوالخطاب و تعالیم او مبتنی بر نوعی غلو
دربار هی ائمه ی اطهار (ع) خصوصا امام صادق (ع) بود. او ارتباط خود با امام
صادق (ع) را پلی قرار داده بود که بدان وسیله به هد فهای خود برسد؛ لذا ام ام
صادق (ع) در فضای سیاسی- اجتماعی زمان هی خود با توجه به وضعیت فکری
و سیاسی حاکم بر جامعه، افکار و اندیشه های ابوالخطاب را شناسایی کرده و به
مبارزه و طرد افکار ایشان پرداختند و پیروان خویش را از ارتباط با او بر حذر
داشتند و روایات متعددی را در رد افکار و اندیشه ها ی ابوالخطاب و یارانش
صادر کرده و خطوط کلی اندیش هی سیاسی و عقاید تشیع مکتبی را از تشیع
غالیانه جدا نمودند. مشخصه ها ی فکری، سیاسی و اجتماعی اندیشه ها ی
ابوالخطاب و برداشت سیاسی ایشان از امامت شیعه و پیوند دادن عقاید خود با
اندیش هی مهدویت مسئله ای است که در این پژوهش مورد بحث و بررسی قرار
می گیرد و در نهایت تلاش می شود تا موضع سیاسی- عقیدتی امام صادق (ع) در
برابر ایشان مطرح شود. با توجه به اهمیت موضوع، نگارندگان در این مقاله با
روش توصیفی – تحلیلی به بررسی موضوع وجوه اند.
خلاصه ماشینی:
"در ابتدا از شیعیان و از پیروان امام محمد باقر (ع) بود ولی انگیزههای سیاسی مانع از این شد که تا آخر بر مرام خود باقی بماند لذا در میان مردم عراق عنوان کرد که امام باقر (ع) دست بر سینه او گذاشته و گفته تو علم غیبت میدانی و بعد از خودش امر جانشینی را به او واگذار کرده است و تا ظهور مهدی (نفس زکیه) امام است.
2- بزیغ بن موسی: بزیغ که در کوفه شغل نساجی داشت (اشعری قمی، 1341، 52) بعد از مرگ ابوالخطاب ادعای جانشینی او را کرد؛ و میگفت جعفر بن محمد (ع) خداست یعنی روح خدا در او ظاهر شده و به صورت انسان جلوه کرده است (بغدادی، 1978، 239)؛ و اگر انسان به درجهٔ کمال برسد نمیتوان گفت او مرده است بلکه باید گفت به ملکوت الهی صعود کرده است از این جهت معتقد بود که ممکن است به هر انسانی از جمله خودش وحی شود زیرا خدا در قرآن در سورهٔ نحل فرموده «و أوحی ربک الی النحل» (النحل/68).
مفضل با نسبت دادن علم و قدرت نامحدود به امام صادق (ع)، ایشان را به ناحق از مقام واقعی خود بالا برده و او را موجودی فوق بشری و غیر طبیعی میدانست و معتقد بود که پیامبر (ص) و امامان بعد از او اولین و تنها مخلوقاتی بودند که به دست خداوند و آن هم از ماده ای متفاوت با سایر مخلوقات دیگر آفریده شدند؛ و بعد از خلق کار رزق و خلق و تدبیر جهان را به آنها واگذار کرد."