چکیده:
سیاستی که مهدی عباسی نسبت به مخالفان و دگراندیشان در پیش گرفت و در تاریخ فرهنگ اسلامی به زندیق ستیزی نامبردار شد؛ موضوعی است که از دیرباز، ذهن تاریخ پژوهان مسلمان و غیر مسلمان را به خود مشغول داشته، و موجب پدید آمدن ادبیات قابل توجهی پیرامون آن شده است. راستی، کدام عامل، خلیفه را به واکنش خشمآلود نسبت زنادقه واداشت؟ مفروض غالب پژوهشهای به عمل آمده در باب انگیزههای خلیفه، از توسل به سیاست یاد شده، این است که او برای پاسداری از حریم توحید و کیان اسلام، به اتخاذ این روش مبادرت ورزید؛ اما یافتههای پژوهش حاضر، در تبیین انگیزههای خلیفه، بر این فرضیه استوار است که افزون بر دغدغه دفاع از حریم توحید، آنچه خاطر خلیفه را مشوش کرد و او را به واکنش خشم آلود نسبت به زندیقان - به ویژه مانویان- واداشت، این بود که اینان در کنار ترویج آموزههای فلسفی مانوی- در خصوص دوگانگی در بن مایههای هستی- به انتقال مفاهیم ضد اشرافی و ضد طبقاتی مانویت نیز روی آوردند تا از این رهگذر، حاکمیت عباسی را به چالش کشند. خلیفه نیز برای دفع تهدیدهای احتمالی و جلوگیری از نشر این اندیشهها در جامعه، سیاست زندیق ستیزی را درپیش گرفت و جانشینان خود را به ادامه این مشی، توصیه کرد.
خلاصه ماشینی:
راستی، کدام عامل، خلیفه را به واکنش خشمآلود نسبت زنادقه واداشت؟ مفروض غالب پژوهشهای به عمل آمده در باب انگیزههای خلیفه، از توسل به سیاست یاد شده، این است که او برای پاسداری از حریم توحید و کیان اسلام، به اتخاذ این روش مبادرت ورزید؛ اما یافتههای پژوهش حاضر، در تبیین انگیزههای خلیفه، بر این فرضیه استوار است که افزون بر دغدغۀ دفاع از حریم توحید، آنچه خاطر خلیفه را مشوش کرد و او را به واکنش خشم آلود نسبت به زندیقان - به ویژه مانویان- واداشت، این بود که اینان در کنار ترویج آموزههای فلسفی مانوی- در خصوص دوگانگی در بن مایههای هستی- به انتقال مفاهیم ضد اشرافی و ضد طبقاتی مانویت نیز روی آوردند تا از این رهگذر، حاکمیت عباسی را به چالش کشند.
رویارویی خلیفه و زندیقان گرچه مبارزه با زندیقان از روزگار ابوجعفر منصور آغاز شد اما این مهدی عباسی بود که در سال167هجری، سیاست تعقیب زنادقه را رسما در دستور کار قرار داد و آن را تا پایان زمامداری خود پی گرفت (طبری، بیتا:8/165؛ابن اثیر، 1414: 6/24-26).
اما واقعیت آن است که شناخت لایههای زیرین این سیاست، در گرو فهم رفتارهای دوگانهای است که دستگاه خلافت عباسی نسبت به شعوبیان و زنادقه در پیش گرفته بود و برخورد با دسته اخیر را نه تنها از منظر مذهبی که از موضع سیاسی و اجتماعی نیز توجیه میکرد.
به همین سبب، علیرغم نگاه منفی آنها به عنصر عرب، صرفا به حیث فراهمکردن زمینههای ایدئولوژیک در تکوین فرهنگ سیاسی نوین، از حمایت حاکمان عباسی برخوردار شدند؛ در حالی که افراد موسوم به زنادقه، به شدت تحت تعقیب حکومت بودند و این نشان از برخورد دوگانه عباسیان با شعوبیان و زنادقه داشت (صنیع، 1998: 124).