چکیده:
مقاله حاضر به بررسی نماز شب و عوامل منع ادای آن پرداخته و به روش تحلیلی – توصیفی به بررسی
مفاهیم پرداخته و در پایان نتیجه گیری شده و پیشنهاداتی ارائه می شود. پیمودن راه کمال و نیل به مقامات
عالی کار سهل و ساده ای نیست بلکه بسیار مهم و دشوار است و موانعی در این راه وجود دارد که انسان
مرید باید در برطرف ساختن آنها جهاد کند وگرنه به مقصد نخواهد رسید، خیلی از افراد دوست دارند که
نماز شب بخوانند، ولی توفیق پیدا نمی کنند؛ چون دنبال علت آن نمی روند. خیلی افراد از نماز شب محروم
می شوند، ولی علتش را نمی دانند، اگر کسی دوست دارد که نماز شب بخواند، باید مواردی که باعث
محروم از نماز شب می شود بر طرف کند. بعضی فقط دوست دارند برای نماز شب بلند شوند، ولی اصلا
فکر موانع نیستند، آن کسانی که اهل نماز شب هستند، هم عاشق نماز شب هستند، هم فکر موانع هستند، و مقدمات نماز شب را رعایت می کنند، و مسائلی را که مانع نماز شب می شود، بر طرف می کنند.
خلاصه ماشینی:
٢٢ / فصلنامه تحقيقات جديد در علوم انساني، دوره جديد، شماره اول ، تابستان ١٣٩٦ * * * * * مقدمه بي ترديد ترک نماز شب يک محروميت است ، يعني محروم شدن از توفيقي بزرگ ، حال ممکن است پرسشي مطرح شود و آن اينکه چرا با وجود اينکه لذت انس با خدا در فطرت آدمي به وديعه گذاشته شده و درخت محبت الهي در جان ها ريشه دوانده ، اما برخي بندگان خدا از اين سفره ي گسترده ي الهي محرومند و حتي تا پايان عمر نيز حتي توفيق اين عمل نيک و خداپسندانه يعني شب زنده داري را پيدا نميکنند.
دروغ دروغ يکي از قبيح ترين و خبيث ترين گناهان و صفتي است که انسان را در ديده ها خوار و از درجه ي اعتبار ساقط ميکند و باعث رو سياهي در دنيا و آخرت ميشود، مهمترين سرمايه ي يک جامعه اعتماد متقابل و اطمينان است و مهمترين چيزي که اين سرمايه را به نابودي ميکشاند دروغ است ، دروغگويي صفتي است که اگر کسي به آن عادت کرد ترک آن به سختي انجام ميگيرد، شخص دروغگو نميتواند تهذيب نفس کرده و خودرا از معاصي پاک بدارد ؛ چون عادت به اين صفت مذموم مانند مرضي مزمن در جان و روان او ريشه دوانده و او را مبتلا ساخته و دل و قلب او را کدر و تار ميسازد و قلبي که کدر شد خانه و مأواي خداوند نميتواند قرار گيرد، پس بايد به خوبي دل را پاک و نوراني نمود تا پذيراي باريتعالي شود، امام صادق (ع ) ميفرمايد: «ان الرجل ليکذب الکذبۀ فيحرم بها صلاة الليل » (مجلسي، محمد باقر، همان ، ج ٨٧، ص ١٤٦).