چکیده:
مراد از الگوی فیلسوفی بهمعنای عام، قالبی تمثیلی است که فیلسوف بهلحاظ آن و در چارچوب و در محاکات با آن، فلسفهورزی و فلسفه خود را شکل میدهد. به نظر این نوشتار با تامل در تاریخ فلسفه میتوان رد پای الگوهایی را برای فیلسوفی و فلسفهورزی آشکار ساخت. به باور نگارنده، ایمانوئل کانت در هر سه نقد معروف خود از اصطلاحهای مرتبط با معماری استفاده کرده است. این مفهوم لازم میآورد تا بتوانیم از نظر کانت فیلسوف را بهمثابه معمار بدانیم. از نظر کانت فیلسوف بهمثابه معمار نه مانند بنّایی است که در پی ساخت بناهای تکراری است و حاصل آن تنظیم یک فلسفه رایج است و نه مانند هنرمندان عقل یا دانشمندان علوم رایج است که تنها فن کاربرد عقل را بلدند و کاربری عقل را بر عهده دارند، بلکه فیلسوف بهعنوان یک معلم ایدئال، قانونگذار عقل است و انشا و تنظیم فلسفه را بر عهده دارد. به بیان دیگر، او تعریف و تنظیمکننده عقل است. این الگو از فیلسوفی در کنار دیگر الگوهای پیش و پس از کانت، مطرح شده و نقش خود را در دوره کانت و پس از او در تاریخ فلسفه ایفا کرده است.مراد از الگوی فیلسوفی بهمعنای عام، قالبی تمثیلی است که فیلسوف بهلحاظ آن و در چارچوب و در محاکات با آن، فلسفهورزی و فلسفه خود را شکل میدهد. به نظر این نوشتار با تامل در تاریخ فلسفه میتوان رد پای الگوهایی را برای فیلسوفی و فلسفهورزی آشکار ساخت. به باور نگارنده، ایمانوئل کانت در هر سه نقد معروف خود از اصطلاحهای مرتبط با معماری استفاده کرده است. این مفهوم لازم میآورد تا بتوانیم از نظر کانت فیلسوف را بهمثابه معمار بدانیم. از نظر کانت فیلسوف بهمثابه معمار نه مانند بنّایی است که در پی ساخت بناهای تکراری است و حاصل آن تنظیم یک فلسفه رایج است و نه مانند هنرمندان عقل یا دانشمندان علوم رایج است که تنها فن کاربرد عقل را بلدند و کاربری عقل را بر عهده دارند، بلکه فیلسوف بهعنوان یک معلم ایدئال، قانونگذار عقل است و انشا و تنظیم فلسفه را بر عهده دارد. به بیان دیگر، او تعریف و تنظیمکننده عقل است. این الگو از فیلسوفی در کنار دیگر الگوهای پیش و پس از کانت، مطرح شده و نقش خود را در دوره کانت و پس از او در تاریخ فلسفه ایفا کرده است.
خلاصه ماشینی:
کانت پردازش فلسفه خویش، یعنی فلسفه استعلایی و تدوین اثر خود با عنوان نقد عقل محض را معمارانه (architectonic) خوانده است و آن را ذیل مفهوم معماری (architectural) نهاده است (Kant, 1967: ch.
کانت در یکی از تعبیرهایش معماری عقل و فلسفه را چنین بیان میکند: «وقتی تحقیق درباره منابع، محتویات و محدودیتهای یک قوۀ خاص نفس [قوه عاقله] موضوع بحث ماست، در آن صورت به دلیل ماهیت شناخت بشری، باید فقط با اجزای آن قوه همراه با تبیینی دقیق و کامل از آنها، یعنی تا بدان حد که در حالت کنونی شناخت ما به مؤلفههای آن، امکانپذیر است، آغاز کنیم.
به بیان دیگر، فعالیت معماری را میتوان در دو سطح در نظر گرفت: سطح نخست به همه علوم مربوط است (براساس ابتنای هر نظام علمی بر ایده و شاکله یا هندسه و غایتمندی و غایت ویژۀ خود) و سطح دوم همان چیزی است که در نقد عقل محض کانت رخ داده است (به معنای نظام نظامها و تعیینکنندۀ ایدههای مبنایی علوم و شاکله یا هندسه کلی و غایت الغایات آنها در عقل) (ibid.
درواقع فلسفه استعلایی کانت بهمعنایی همان معماری درجه دوم در زمینه کل علوم است: «فلسفه استعلایی عبارت است از ایدۀ یک علم که نقد عقل محض باید کل نقشه آن را معمارانه طرح کند؛ یعنی باید آن را براساس اصول طراحی کند و همزمان کمال و اطمینان همۀ قطعاتی را که این ساختمان را میسازند کاملا تضمین کند» (Kant, 1967: B 27) بنابراین میتوان از معماری مرتبه نخست، یعنی نظامندکردن شناختهای معمولی و تبدیل آنها به علوم و معماری مرتبه دوم به معنای نظامندکردن مجموعه نظامها سخن گفت.