خلاصه ماشینی:
"در اینجا قریش به «ولید» گفتند: پس به عقیدة تو دربارة او چه میگوییم؟ «ولید» فکر کرد و چهره درهم کشید و گفت: او فقط ساحر است، مگر ندیدهاید میان مرد و خانواده و فرزندان و دوستانش جدایی میاندازد (گروهی به او ایمان میآورند و از خانوادة خود جدا میشوند)؟ بنابراین، او ساحر است و آنچه میگوید، سحری جالب است!<FootNote No="19" Text=" مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش، ج10، ص583 ـ 584.
5. مسحور بودن مشرکان مکه، نسبت به پیامبر اسلام تهمتهای متناقضی میبستند، و این خود دلیل بیپایه بودن تهمتهایشان میباشد، از یک طرف میگفتند: کاهن، شاعر و ساحر است و از طرف دیگر حضرت را مجنون یا مسحور<FootNote No="22" Text=" مسحور (سحرشده)، به کسی گفته میشود که مورد سحر ساحران واقع شده و عقل خود را از دست داده باشد.
» منظور از شخص غیرعربی که مشرکان میگفتند به پیامبر تعلیم میدهد، چه کسی بوده است؟ در پاسخ باید گفت: روایات دربارة نام این مرد مختلف است: در برخی به نام «ابو فکیهه» غلام آزادشدة بنی حضرمی، و در برخی «عبدة بن حضرمی» معروف به «مقیس» آمده، و در برخی دیگر آمده است که او غلامی نصرانی از بنی حضرمی بود که تورات و انجیل را مسلط بود و مردم به او «ابو یسر» میگفتند، و در برخی به عنوان «ابن الحضرمی» آمده که به زبان رومی حرف میزده، و از ابن عباس نقل شده است که در مکه آهنگری غیرعرب به نام «بلعام» بود و مشرکان دیده بودند که رسول خدا گاهی نزد او میرود، به همین بهانة واهی گفتند: آیات قرآن را از او یاد گرفته است."