چکیده:
رشد جمعیت، یکی از بحرانهای اساسی کشورهای اسلامی در حال توسعه و توسعه نیافته است. این پدیده در دو قرن اخیر، مهم ترین چالش فراروی دولتهای اسلامی و غیر اسلامی به شمار می رود.
کنترل جمعیت و تحدید نسل، سیاست و تدبیری است با روشهای گوناگون که از سوی اندیشمندان و سیاست مداران کشورهای غربی برای حل این معضل اتخاذ و در سطح بین المللی به اجرا در آمده است. این سیاست، چند دهه ایست که در سطح جوامع و کشورهای اسلامی نیز مطرح و مقبول اکثریت آنها واقع و در برخی از کشورهای اسلامی با موفقیت اجرا شده است. این مقوله، به عنوان یک مسئلة نو پیدا و مستحدثة فقهی، از آغاز پیدایش خود، فقها، حقوقدانان و سایر اندیشمندان و کارشناسان اجتماعی مسلمان را به صف آرایی در دو دستة موافق و مخالف واداشته است. موافقان و مخالفان این سیاست، هریک به آیات، روایات، عقل، تجربه و دلایل دیگری استدلال کرده اند؛ لیکن پذیرش هرکدام از این دو دیدگاه به صورت مطلق، معقول نیست و نمی¬تواند الگوی یگانه برای همة کشورهای اسلامی و منطبق با مقتضیات زمان و مکان باشد.
نوشتار حاضر، کوششی است که ضمن تبیین ادلة موافقان و مخالفان کنترل جمعیت، به تحلیل و نقد آنها می پردازد.
خلاصه ماشینی:
، توأم با تجربة موفقیت آمیز بوده است؛ لیکن اجرای این سیاست، به دلیل ناهمسانی زاد و ولد و رشد ناموزون جمعیت در این کشورها و دیگر کشورهای اسلامی، پیامدهای منفی ناخوشایندی اجتماعی، امنیتی و سیاسی و احیانا قومی، نژادی و مذهبی نیز دارد که در دراز مدت، نمود یافته یا بروز خواهد کرد؛ براین اساس، پرسشی که مطرح می شود، این است که: آیا تحدید نسل و کنترل زاد و ولد، اساسا مشروع است یانه؟ بر فرض مشروعیت اولیه، از چه راهی می تواند انجام گیرد؟چه پیامدهای زیانبار و چه آثار مثبتی بر این مسئله، مترتب است؟ آیا هر شیوه ای که به کنترل نسل بینجامد، مجاز است یا راه خاصی توصیه می شود؟ حکم اولیه و ثانویه این مسئله چیست؟ این پرسشها و مانند آنها، از پدیده های نو پیدای فقهی است که پاسخ در خور و متناسب با شرایط زمانی و مکانی خودش را می طلبند.
چرا که واقعیتهای تجربی و تحولات جمعیتی در جهان اسلام، به خصوص رشد جمعیت بیسابقه در اکثر کشورهای اسلامی؛ از جمله ایران و افغانستان در سه دهة اخیر، و محدودیتهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، مسئولان سیاسی و فقهای دینی را با این سؤال جدید مواجه ساخت که کیفیت حجم جمعیت و سیاستهای جمعیتی، باید چگونه اتخاذ گردد؟ آیا صرفا بر این مبنا که کثرت زاد و ولد از دید شارع مقدس اسلام مطلوبیت دارد، نباید به موضوع جمعیت و رشد آن توجه کرد و در نتیجه، همة تبعات و پیامدهای ناشی از بروز این پدیده را پذیرفت، یا آنکه حکومت دینی و مسئولان نظام سیاسی برای تعدیل و انتظام جمعیت، برنامه و هدفگذاری معینی را اتخاذ کنند؟ حال اینکه حکم فقهی مسئله چیست و فقهای اسلامی، این مسئله را در دایرة کدام یک از احکام اسلامی جای داده و از میان دیدگاه های چهارگانة فوق، کدام نظر با دیدگاه اسلام، ر.