چکیده:
اندیشمندان و مکاتب گوناگون بر اهمیت صلح و ضرورت تحقق آن بهعنوان اصلی اساسی و ضرورتی بنیادی در حیات انسان، تاکید کردهاند. حکیمان مسلمان چون فارابی در جهان اسلام و فیلسوفان اخلاقگرای غرب معاصر چون کانت و پیروانش این موضوع را بهصورت خاص مورد توجه قرار دادهاند. بنابراین، هدف این پژوهش بررسی و تبیین صلح پایدار در نگرش ابونصر فارابی و کانت به شیوهای مقایسهای است. پرسش اصلی تحقیق این است که با توجه به جهاننگری این دو اندیشمند، کدامیک از دو نظریه صلح کانت و فارابی در تبیین ماهیت صلح و تحقق آن در قالبی پایدار توانایی لازم را دارند؟
یافتههای تحقیق نشان میدهد که در بررسی مقایسهای، اتکای هردو نگرش بر انسان است و هردو بهنحوی نگرش اخلاقی را در باب تحقق صلح مطرح ساخته اند؛ اما فارابی با نگاهی فراگیر و کمالطلبانه و فضیلتگرا، انسان و جامعه و نیازهای او چون صلح و آرامش را موردتوجه قرار میدهد. بهعلاوه مبانی صلح مطرح در فلسفه سیاسی فارابی به دلیل الهی- انسانی و فطری بودن، بهعنوان یکی از سرچشمههای هویت انسانی و امنیت وجودی بشر، بهمراتب قابلیت امکان و تحقق بالاتری در مقایسه با مبانی صلح پایدار موردنظر کانت در عرصه عمل دارد.
Different schools and scholars have emphasized the importance of peace and the necessity to realize it as the essential and fundamental necessity in human life. Muslim scholars such as Farabi in the Muslim world and Kant and his followers in contemporary the West, have focused on this issue in their own way. Therefore, the purpose of this study is to study and explain "sustainable peace" in Abu Nasr Farabi and Kant's attitude in a comparative manner. The main question of the research is that: Which of the Kant and Farabi's theories of peace, according to their worldviews, are capable of explaining the nature of peace and realizing it in a stable and steady state?
In a comparative study, the findings of the research show that both theories are considered to be "human" and both put forward a moral attitude towards the realization of peace; but Farabi, with a comprehensive and virtuous look, observes and explains human and society, and the needs of both, such as peace and calmness. In addition, the foundations of peace in al-Farabi's political philosophy, in compared to the Kant's sustained foundations of peace, due to divine-humanity and innateness, as one of the sources of human identity and human security, has the potential to be more feasible and more realistic.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلی تحقیق این است که بـا توجـه بـه جهان نگری این دو اندیشمند، کدامیک از دو نظریه صلح کانت و فارابی در تبیین ماهیت صلح و تحقق آن در قالبی پایدار توانایی لازم را دارند؟ یافته های تحقیق نشان میدهد که در بررسی مقایسـه ای، اتکـای هـردو نگـرش بـر انسان است و هردو به نحوی نگرش اخلاقی را در باب تحقق صلح مطرح سـاخته اند؛ اما فارابی با نگاهی فراگیـر و کمـال طلبانـه و فضـیلت گـرا، انسـان و جامعـه و نیازهای او چون صلح و آرامش را موردتوجه قرار میدهد.
برخی مکاتب نیز توجهی به صلح و تحقق آن داشته انـد ماننـد لیبرال دموکراتیک که بحث صلح جاوید یعنـی صـلح پایـدار و ابـدی در روابـط میـان کشورها (٢٠٠١١١١,Nincic&Lepgold ) را مطرح ساخته در مقابل ، از منظرواقع گرایـان منـــافع ملـــی و سیاســـت قـــدرت حـــرف اول رادر عرصـــه بـــین الملـــل مـــی - زند(٢٤٩ :١٩٦٠,Morgenthau)؛ لذا تنهـا راه رسـیدن بـه صـلح پایـدار در روابـط بـین الملل ، شکل گیری جامعه جهانی است که به شکل گیری دولـت جهـانی منجـر خواهـد شد.
در همین راستا، سؤال اصـلی پـژوهش اینسـتکه کـه دیـدگاه فـارابی و کانت نسبت به مبانی صلح چیست و کدامیک ویژگـی هـای لازم را بـرای تحقـق صـلح پایدار دارا میباشد؟ در پاسخ ، فرضیه پژوهش این است که هرچند هردو فیلسوف با توجه به انسان شناسی و فلسفه اخلاق به مساله صلح و مبانی آن توجه کرده اند، اما مبانی صلح ارائـه شـده از سوی فارابی به دلیل الهـی- انسـانی و فطـری بـودن ، و همـاهنگی بـا ذات ، صـفات و نیازهای انسان ، و در نظر گرفتن تمام ابعاد او نسبت به دیدگاه کانـت بمراتـب امکـان تحقق بیشتری را دارد.