چکیده:
مطالعه حاضر، به منظور طراحی مدل فرایند مدیریت استعداد اعضای هیات علمی برای دانشگاههای استعداد محور انجام گردید. نوع پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، آمیخته (کیفی-کمی) در دو مرحله میباشد. در مرحله کیفی با استفاده از مصاحبههای نیمه ساختار یافته در بین 18 نفر از مدیران و اعضای هیات علمی دانشگاههای اصفهان، علوم پزشکی و صنعتی اصفهان به روش نمونهگیری هدفمند و با توجه به معیار اشباع دادهها، مولفههای مدیریت استعداد شناسایی و به روش تحلیل محتوا و با رویکرد قیاسی – استقرایی تحلیل شد. در مرحله کمی، آزمون الگو با رویکرد پیمایشی انجام شد. جامعه آماری در این بخش شامل تمامی اعضای هیات علمی که از سال 89 تا 94 در این سه دانشگاه جذب شدهاند ، بود. برای نمونهگیری از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای متناسب با حجم استفاده شد. حجم نمونه 130 نفر با استفاده از فرمول کوکران برآورد شد. سپس از طریق بکارگیری پرسشنامه محقق ساخته و با استفاده از رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری واریانسمحور، بعد از آنکه روایی محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظر متخصصان و کارشناسان تایید قرار گرفت، اعتبار همگرا 53/ 0 و پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ 81/ 0 وپایایی ترکیبی 83/ 0بدست آمد. 107 کد از دادههای تحقیق کیفی استخراج شد که در7 طبقه اصلی دستهبندی گردید. یافتههای بخش کمی نیز سازه فرایند مدیریت استعداد را که شامل هفت بعد مجزا، «شناسایی و تعیین نیازهای استعدادی، کشف منابع استعداد، جذب استعدادها، توسعه تواناییهای بالقوه استعدادها، بکارگیری استراتژیک استعدادها، حفظ و نگهداری استعدادها، ارزیابی و همراستایی فعالیتهای مدیریت استعداد» می باشد، را تایید کرد. در نهایت با توجه به دادههای حاصل از تحقیق کیفی و کمی مدلی برای فرایند مدیریت استعداد اعضای هیات علمی در دانشگاهها، پیشنهاد گردید.
خلاصه ماشینی:
در مرحله کيفي با استفاده از مصاحبه هاي نيمه ساختار يافته در بين ١٨ نفر از مديران و اعضاي هيات علمي دانشگاه هاي اصفهان ، علوم پزشکي و صنعتي اصفهان به روش نمونه گيري هدفمند و با توجه به معيار اشباع داده ها، مولفه هاي مديريت استعداد شناسايي و به روش تحليل محتوا و با رويکرد قياسي – استقرايي تحليل شد.
از آنجايي که مديريت استعداد به سازمانها اطمينان ميدهد که افرادي شايسته ، با مهارتهاي مناسب و در جايگاه شغلي مناسب قرار داشته باشند Collings and) (٢٠٠٩:٣٠٧ ,Mellahi در اين ميان توجه به عملکرد دانشگاه ها و مراکز آموزش عالي که نقشي استراتژيک در پيشبرد اهداف کشور دارند حائز اهميت است و با توجه به اينکه مهمترين سرمايه هاي هر دانشگاهي اعضاي هيات علمي آن است ( & Daigle ١٩٩٧,Jarmon)که به عنوان نيروهاي اصلي انجام تعهدات آموزش عالي و مسئولين گسترش دانش و فناوري و به عنوان مربيان تربيت و آموزش نيروهاي متخصص جامعه و به طور کلي جهت دهندگان توسعه در ابعاد کلي موسسات آموزش عالي و دانشگاهها به حساب ميآيند (حسيني نسب ،١٣٧٣).
1 - Lewis & Heckman 2 - Oehly 3 -The development and evaluation of a partial talent management competency model در اين مطالعه سعي شده است به همه ابعاد فرايند مديريت استعداد اعضاي هيات علمي به عنوان کليدي ترين پست در دانشگاه ها توجه شود .