چکیده:
از مدیریت تعریفهای گوناگونی ارائه شده است و در این میان همین امر باعث نوعی ابهام در مفهوم مدیریت شده است. در این نوشتار سعی شده تا با انتخاب ده تعریف که جامعیت بیشتری در پوشش به گونه گونی تعریفها را داشتهاند به بررسی و نقد آنها به وسیله عرضه آنها به منطق و فرهنگ مدیریت پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان مثال ، انسانی را در نظر میگیریم که احساس تشنگی میکند؛ او انسان در نهـاد خویش کمال طلـب اسـت و ایـن ویژگـی را همـواره بـا خـویش بـه همـراه دارد(مرحلـه یکـم )، تشــنگی(مرحله دوم ) نــوعی نقــص در مقابــل کمــالی مطلــوب بــه نــام حفــظ بقــاء محســوب میشود(مرحله سوم ) ادراک این که راه رهایی از حالت نقـص و حرکـت در مسـیر دسـت یـابی بـه کمال ، همانا رفع تشنگی یا همان سیرابی است (مرحله چهارم ) سـیرابی را در جایگـاه یـک هـدف تعریف میکند(مرحله پنجم ) آن گاه تمایلی در وی برای دست یابی به آن هدف متصور مفیـد پدیـد میآید (مرحله ششم )، در این هنگام گزینه هایی را بـرای سـیراب شـدن مطـرح مـیسـازد(مرحله هفتم ) سپس بر اساس معیارهای خاصی گزینه اولی را برمیگزیند کـه مـثلا نوشـیدن از یخچـال است را انتخاب مینماید(مرحله هشتم )؛ آن گاه تمایلی در وی برای تحقق هدف به واسـطه گزینـه اولی به وجود میآید(مرحله نهم )؛ نکته قابل ذکر این که در تمامی مراحلـی کـه بـه نـوعی اراده یـا عزم ، نقشی را بر عهده دارند، این اراده و عزم یا از سر اشتیاق است یا از سر خوف .
البته میتوان از یک بعد اقتصادی و صنعتی، با در نظر گرفتن منـابع بـه عنـوان مواد اولیه تولید یک کالا برای فروش ، این فرآیند و مجموعه عملیات را دگرگونی، تغییر یا تبـدیل منابع دانست ؛ اما مگر همه مدیریت همین است ؟ به نظر میرسد بـرای بیـان عـام ایـن مطلـب و پرهیز از تخصیص های بیمورد در تعریف ، بهتر است از واژه «به کارگیری منابع » استفاده شود کـه توانایی تحمل انواع معانی را دارد و عمومیت مفهوم مدیریت را نیز با تخصیص نامناسـب محـدود نمیسازد."