چکیده:
در ﺳﺎل ﻫﺎی اﺧﯿﺮ ﭘﮋوﻫﺶ در زﻣﯿﻨﻪ ﺑﺮداﺷﺖ از ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﺛﺮﻫﺎی ﻣﺨﺮﺑﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ رﺿﺎﯾﺖ ﺷﻐﻠﯽ، ﻋﻤﻠﮑﺮد ﺷﻐﻠﯽ، اﺛﺮﺑﺨﺸﯽ، ﺑﻬﺮهوری و ﻏﯿﺮه دارد، ﻣﻮردﺗﻮﺟﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺣﻮزه رﻓﺘﺎر ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. در ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮدی، ﺷﻐﻠﯽ و ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮ ﺑﺮداﺷﺖ از ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮرﺳﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎری ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺪﯾﺮان و ﮐﺎرﻣﻨﺪان ﺷﺎﻏﻞ در ﺻﻨﻌﺖ آب ﮐﺸﻮر اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روش ﻧﻤﻮﻧﻪﮔﯿﺮی ﻗﺸﺮی (ﺳﻬﻤﯿﻪای) اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه اﻧﺪ. ﺑﺮای ﺟﻤﻊآوری دادهﻫﺎ از ﭘﺮﺳﺶﻧﺎﻣﻪﻫﺎی اﺳﺘﺎﻧﺪارد اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪ. رواﯾﯽ ﭘﺮﺳﺶﻧﺎﻣﻪ ﺑﻪ روش ﻣﺤﺘﻮاﯾﯽ و ﺳﺎزهای و ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ اﻋﺘﻤﺎد آن ﺑﺎ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺿﺮﯾﺐ آﻟﻔﺎی ﮐﺮوﻧﺒﺎخ ﺑﺮای ﻫﺮ ﯾﮏ از ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎی ﻣﻮردﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﺷﺪ. ﺗﺤﻠﯿﻞ دادهﻫﺎی ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻣﺪلﯾﺎﺑﯽ ﻣﻌﺎدﻻت ﺳﺎﺧﺘﺎری و ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﺴﯿﺮ و ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻧﺮماﻓﺰار Lisrel و Smartpls اﻧﺠﺎم ﺷﺪ. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻧﺸﺎن داد ﮐﻪ از ﻣﯿﺎن ﻋﻮاﻣﻞ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ، ﺗﻤﺮﮐﺰ، ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﺜﺒﺖ و رﺳﻤﯿﺖ، ﻋﺪاﻟﺖ روﯾﻪای و ﻣﺸﺎرﮐﺖ در ﺗﺼﻤﯿﻢﮔﯿﺮی ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺮ ﺑﺮداﺷﺖ از ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ دارﻧﺪ. ﮐﻠﯿﻪ ﻋﻮاﻣﻞ ﺷﻐﻠﯽ (اﺳﺘﻘﻼل، ﺑﺎزﺧﻮرد، ﺗﻨﻮع ﻣﻬﺎرت و ارﺗﺒﺎط (ﺗﻌﺎﻣﻞ) ﺑﺎ ﻣﺪﯾﺮ) ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺮ ﺑﺮداﺷﺖ از ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ دارﻧﺪ. از ﻣﯿﺎن ﻋﻮاﻣﻞ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﮐﯿﺎولﮔﺮاﯾﯽ ﺑﺮ ﺑﺮداﺷﺖ از ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﺜﺒﺖ دارد و ﻓﺮﺿﯿﻪﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﮐﺎﻧﻮن ﮐﻨﺘﺮل و ﺧﻮدﭘﺎﯾﺸﯽ ﺑﺮ ﺑﺮداﺷﺖ از ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﻧﺸﺪ.
خلاصه ماشینی:
"سیاست سازمانی ادراکشده ، اعتقاد فرد به توانایی خود برای دستیابی به اهداف شخصی و حرفه ای را تضعیف میکند (٢٠١٢ ,Jafariani et al)؛ از سوی دیگر اگر کارکنان درک کنند همکاران و مافوق ها از طریق سیاسیکاری و رفتارهای خویش خدمتی مزایا و منافع زیادی کسب میکنند، واکنش های منفی از قبیل بیتفاوتی، تمایل به ترک سازمان و غیبت از کار نشان میدهند؛ درنتیجه اثربخشی و بهره وری سازمانی پایین میآید؛ همچنین در چنین شرایطی میزان اعتماد میان اعضای سازمان کاهش یافته و شک و بدگمانی جایگزین آن میشود؛ بنابراین برای جلوگیری از ایجاد جو سازمانی منفیو با توجه به اثرهای زیان باری که برداشت از سیاست بر عملکرد فرد و سازمان دارد، ضروری است که عوامل مؤثر بر شکل گیری چنین برداشتی شناسایی شوند.
در شرایطی که بازخورد ناکافی برای تدوین رهنمودهای قابل قبول برای رفتار فراهم میشود، افراد ممکن است به شیوه خود رفتار کنند؛ ازاین رو هنگامی که چنین رفتارهایی رw میدهد، ادراک افراد از سیاست سازمانی احتمالا افزایش مییابد (١٩٩٩ ,Kacmar et al) با بررسی سؤال هایی از قبیل آیا کارمند بازخورد مستمر و منظمی از سرپرست خود دریافت میکند؟ از همکاران چطور؟ از زیردستان چطور؟ و بازخورد درونی فرد از انجام کار چگونه است ؟ میتوان میزان بازخورد دریافتی را اندازه گیری کرد (مقیمی، ١٣٨٥)؛ بنابراین فرضیه ششم پژوهش به صورت زیر مطرح میشود: فرضیه ششم : بازخورد به طور منفی بر برداشت از سیاست سازمانی تأثیر دارد."