چکیده:
همه ادیان و مکاتب الهیاتی، مدعی راهبری و هدایت انسان به سوی سعادت و کمال هستند. در این میان، توجه به گرایشها و امیال فطری یا غریزی انسان از اهمیت ویژهای برخوردار است. خداگرایی، خودگرایی و دیگرگرایی از جمله همین گرایشها است. با توجه به اهمیت سعادت انسان، بهعنوان غایت اصلی او در زندگی و نیز نشان دادن سازگاری و عدم تعارض میان گرایشهای مورد بحث، این مقاله بر آن است تا با روشی توصیفی- تحلیلی و با ارائه شواهدی از آیات و روایات در فرایند تحقیق، افزون بر تبیین این سازگاری و حل تزاحم میان این گرایشها، جامعیت نظام اخلاقی اسلام و معارف عمیق این آیین وحیانی را در مقایسه با سایر مکاتب اخلاقی نشان دهد. نظام اخلاقی اسلام، با تعیین «قرب اختیاری به خداوند»، بهعنوان ملاک ارزش فعل اخلاقی و غایت قصوای اخلاق، ضمن تاکید بر امکان جمع میان گرایشهای یاد شده و با محور قرار دادن خداگرایی و توصیه به انجام هر کاری برای کسب رضایت خداوند، روش جمع معقول و مناسبی میان آنها ارائه میکند. تبیین چگونگی این جمع، هدف اصلی این پژوهش میباشد.
خلاصه ماشینی:
"نظام اخلاقی اسلام، با تعیین «قرب اختیاری به خداوند»، بهعنوان ملاک ارزش فعل اخلاقی و غایت قصوای اخلاق، ضمن تأکید بر امکان جمع میان گرایشهای یاد شده و با محور قرار دادن خداگرایی و توصیه به انجام هر کاری برای کسب رضایت خداوند، روش جمع معقول و مناسبی میان آنها ارائه میکند.
سپس، با تمرکز بر این سه گرایش و با بیان ویژگیها، مبانی و اصول موضوعۀ نظام اخلاقی اسلام، نشان دهیم که با محوریت خداگرایی و قرار دادن «قرب به خداوند»، بهعنوان ملاک ارزش فعل اخلاقی، نه تنها هیچگونه تعارضی میان گرایشهای یاد شده وجود ندارد، بلکه تنها میتوان با این روش، نوعی سازگاری میان گرایشهای فطری یا غریزی برقرار کرد.
با توجه به اینکه انسان موجودی کمالجوست و در این راه، حدی برای خود قائل نیست، بنابراین در حوزۀ ارزشها نیز به دنبال دستیابی به کمال است و چون در عالم هستی کمالی بالاتر از کمال مطلق یعنی خداوند وجود ندارد، مطلوب نهایی در نظام اخلاقی اسلام، تشبه به خدا یعنی قرب اختیاری انسان به اوست.
اما در این زمینه، باید به چند مسئله توجه کرد: نخست اینکه، اگر مجبور باشیم میان این دو گرایش یکی را برگزینیم: آیا امکان دارد کسی با اختیار خود، خیر خود را فدای دیگران کند؟ دوم اینکه، آیا این دو گرایش بهطورکلی، با یکدیگر منافات دارند، یا در برخی موارد با هم تزاحم دارند، یا بهطورکلی با یکدیگر سازگاری دارند؟ سوم اینکه، در صورت تزاحم یا تنافی این دو گرایش و امکان ترجیح دیگرگرایی، کدام یک را باید ترجیح داد؟ در پاسخ به دو پرسش نخست، باید گفت: خودگرایان با ذاتی دانستن خودگرایی در انسان و اینکه ملاک ارزشمندی یک فعل، اختیاری بودن آن است، دیگرگرایی را غیرممکن دانسته، معتقدند: خودگرایی به طور طبیعی بر دیگرگرایی ترجیح دارد."