چکیده:
آسیا بهرغم برخورداری از برخی مولفههای قدرت نظیـر سـرزمین، جمعیـت و بازارهـای وسیع، سهم اندکی در سیاست و اقتصاد جهانی در دهههای گذشته داشته است. با ایـن همـه، امـروزه قاره کهن از رهگذر توسعه اقتصادی تاریخی خود مجددا به مرکز تاریخ جهان بازگشته و بـهعنـوان یک بازیگر جهانی از نقشی تعیین کننده در نظام بینالملل برخوردار شده است. همگرایی منطقهای روند و بعدی دیگر از سیاست آسیایی است که به ارتقا جایگاه بینالمللی ایـن قـاره مـدد رسـانده است. بههمین سبب، یکی از پرسشهای مهم مناظرههای بینالمللی جاری این قاره به «امکان یـا امتناع همگرایی قارهای» در آسیا مربوط میشود. در این بین فلسفه ایجاد آ.سه.آن و اکو بسیار به یکدیگر شبیه است، هر دو سازمان با هدف دوری جستن از کمونیسم و با تشویق غرب تاسیس و تداوم یافتند. ولی پویایی این دو سازمان در طول زمان تا حدودی متفاوت بوده است. مقاله حاضر، در تلاش است، به روش تحلیلی و مقایسهای زمینههای همگرایی و واگرایی را در میان اعضای اکو و آ.سه.آن مورد بررسی قرار دهد. سوال اصلی نوشتار حاضر این است: با اینکه شرایط شکلگیری هر دو سازمان اکو و آ.سه.آن در دو بخش از قاره پهناور آسیا (جنوب غربی و جنوب شرقی) مشابه بود چرا آ.سه.آن توانسته به همگرایی میان اعضاء برسد، در حالیکه اکو در مراحل ابتدایی همکاری بهسر میبرد؟
خلاصه ماشینی:
"آن توانسته به همگرایی میان اعضاء برسد، در حالیکه اکو در مراحل ابتدایی همکاری بهسر می برد؟ و به روش تحلیلی-مقایسهای در پی اثبات این فرضیه میباشیم که اگرچه بر اساس دیدگاه سازهانگارانه ونت، شکلگیری این دو نهاد بر اساس «منطق پیامد» بود، اما بهواسطه «منطق تناسب» سه دسته هنجارهای جامعه بینالمللی (منطق لاکی)، هنجارهای جامعه امنیتی (منطق کانتی) و هنجارهای منطقهای (هنجارهای رویهای) در میان کشورهای عضو آ.
آن درونی شده و همین موضوع سبب شکلگیری هویت مشترک در میان اعضاء در قالب یک جامعه امنیتی شده است، در حالیکه اعضای اکو این مراحل را طی نکردهاند و هویت مشترک در میان آنها ایجاد نشده است.
همگرایی: از اوایل قرن هفدهم به اینسو، بهدنبال هر نوع مناقشهای که در اروپا بهوقوع میپیوست، مساله «همگرایی» در شکلهای گوناگون، مانند ایجاد فدراسیونی برای استقرار صلح، مطرح میگردید؛ ولی عملا پس از تجدید حیات اقتصادی اروپا بهدنبال جنگ جهانی دوم بود که موضوع اتحاد و همکاری میان واحدهای جداگانهای سیاسی، از اهمیت خاصی برخوردار شد و نظریهپردازان با استفاده از تجربه بازار مشترک اروپا، به ارائه مدلها و فرضیههای جدید در این حوزه پرداختند.
آن بر اساس منطق نتایج بود، یعنی دولتهای منطقه بهخاطر برقراری صلح و آرامش و افزایش تعاملات همکاری جویانه در حوزههای مختلف، بر اساس منطق پیامد این سازمان را تشکیل دادند، اما تداوم و گسترش آن و به تعبیری تحقق همگرایی در آن بر اساس منطق تناسب، مبتنی بر هنجارها و درونی شدن آنها در میان اعضا در فرآیندی از یادگیری اجتماعی پیچیده بود."