چکیده:
فلسفه برای کودکان در سال 1970 توسط لیپمن در عرصه جهانی معرفی شد و در زمان کوتاهی مورد استقبال روندهای تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی کشورهای مختلف قرار گرفت. در این مدت فبک لیپمن با توجه به شرایط محیطی و فرهنگی کشورها بومی شده است؛ ولی روند بومیسازی فبک در ایران بهکندی صورت گرفته و در برخی موارد سازگار با مبانی دینی و قرآنی نبوده است؛ از اینرو مقاله حاضر سعی دارد با توجه به فرهنگ اسلامی برآمده از قرآن، رویکردی بازتولیدی در معرفی فبک بومی داشته باشد.
به این منظور از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده و دادهها با استفاده از روش کلایزی تجزیه و تحلیل میشوند. دادههای تحقیق در هشت بخش کلی که ارائهکننده مولفههای «تذکار تفکر» برای کودکان میباشند، دستهبندی شدهاند: 1. اهداف؛ 2. گونهشناسی تفکر و صفتهای مرتبط؛ 3. نام کلاس؛ 4. وضع قوانین؛ 5. ساختار کلاس؛ 6. ارائه محتوای فکری؛ 7. موضوع تفکر؛ 8. نقش و ابزارهای اجرایی مربی فبک بومی.
Philosophy for children was globally introduced by Lipman in 1970, and was shortly afterward welcomed by official and non-official centers of education in various countries. Since then, Lipman’s philosophy for children (PFC) has been localized in accordance with cultural and environmental conditions of various countries. In Iran, however, the process of localization of PFC was somehow slow and in some cases lacks consistency with religious and Quranic foundations. Thus, the present article tries to consider the Islamic culture extracted from the Quran and offer a reproductive approach to introducing a local PFC for Iran.
To do so, we used descriptive phenomenology and analyzed the data using Colaizzi method. The research data were classified into eight general sections that present the parameters of “reminding thinking” for children: (1) goals; (2) typology of thinking and the related attributes; (3) class name; (4) enacting laws; (5) class structure; (6) presenting intellectual content; (7) subject of thinking; and (8) the role and executive devices of the educator of PFC.
خلاصه ماشینی:
از سوی دیگر، دعوت قرآن برای خواندن داستان و سپس دعوت به تفکر مربوط به زمانی است که نامی از فبک لیپمن در جهان مطرح نبوده است؛ به عبارتی استفاده از محتوای داستان در روند تربیت عقلانی و ژرفگرایانه افراد، بسیار قبلتر توسط قرآن مطرح شده است و نکته آخر اینکه قرآن در رویکرد تربیتی خود، روشهای خاصی دارد که در الگوهای فکری فبک، بهطور مستقل بدان پرداخته نشده است و میتواند فلسفه برای کودکان را عمیقتر و پربارتر کند.
تأکید بر آغاز تربیت کودک با قرآن (نهجالبلاغه، نامه 31) و اهمیت جایگاه تفکر در قرآن و بهطورکلی در رشد و تعالی انسان با توجه به این نکته کلیدی که فکورانه بار آوردن افراد باید از سنین کودکی صورت گیرد و زیست تعقلی و فلسفی از همان ابتدا در آنها نهادینه شود؛ دوم حجم و گستره دانش و اطلاعات در جهان فعلی و روند سریع تغییر و جایگزینی آن سبب میشود روندهای تربیتی بهجای روشهای اقتدارگرایانه حافظهمدار و منفعلانه انتقال اطلاعات، روش فعالانه تفکر ژرفنگر را به کودکان انتقال دهد تا مضمون روایت «کودکان خود را برای عصر و زمان خویش تربیت کنید» (ابنابیالحدید، 1388، ج20، ص267) به سهولت انجام گیرد.
سلیمانی ابهری (1387) با بررسی هر دو مفهوم عام و خاص آموزش فلسفه به کودکان و پیشینۀ آن در غرب و اسلام، به دو وجه اشتراک کلی بین شیوۀ لیپمن و آموزههای قرآنی اشاره کرده که عبارتاند از: تأکید بر عقلورزی و کمک به اکتشاف و خلق ایدههای جدید؛ براساس مطالب پیشین، در تمامی این آثار، دو روند مورد توجه بوده است: نقد و تطبیق فبک لیپمن براساس آموزههای دینی به شکلی که هیچیک از پژوهشها با نگاهی جامع به این موضوع نپرداختهاند و شاخصههای تفکرورزی برای کودکان را بر مبنای آیات قرآن استخراج نکردهاند.