چکیده:
رابرت آدامز در حوزهى فرااخلاق کوشش میکند تا با دیدگاهی افلاطونی-الهیاتی ماهیت خوبی را دریابد و پس از آن ویژگیهای زندگی اخلاقی توام با بهروزی و سعادت را بیان کند. بدین منظور، ابتدا با الهام از نظریه کریپکی-پاتنم نقشهای معناشناختی خوبی را برمیشمرد سپس در جستوجوی بهترین گزینهای که آن نقشها را ایفا کند خداوند را خودِ خوبی و خوبی چیزها را مبتنی بر مشابهت آنها با خداوند مییابد؛ مشابهت چیزها با خداوند به عنوان خوبِ نامتناهی موجب ارزشمندی آنها میشود. ارزشمندی به آن نوع خوبی اشاره دارد که غیرابزاری است و چیزی را که برخوردار از آنست درخور تحسین و ستایش، عشق و احترام و حتی در بالاترین حد خود شایسته پرستش میکند. از نظر آدامز، سعادتمندی زندگی آدمی منوط به لذت و رضایتمندی از امور ارزشمند است؛ از یک طرف، لذت بردن و رضایتمندی از فعالیتهای زندگی و از طرف دیگر، ارزشمندی فعالیتهایی که فرد از آن لذت میبرد. در این دیدگاه، انواعِ ارزشمندیها حضور دارند؛ ارزشمندیها (خوبهای متناهی) شامل نه فقط ارزشهای اخلاقی بلکه ارزشهای عقلانی، دینی و زیباییشناختی نیز میشود.
In his meta-ethics, Robert Adams endeavors to understand the nature of goodness in accordance with a platonic-theological viewpoint, and then to represent the components of a life of morality and well-being. Hence, inspired by Kripke-Putnam theory, he firstly explains semantic roles of goodness, and then tries to find what best plays those roles. In his view, God is good itself and goodness of things relies on their resemblance to God; things resemblance to God as infinite good makes their excellence. Excellence is a non-instrumental goodness which makes things suitable objects of admiration, love, honor, and even worship. According to Adams, well-being of human life relies on his enjoyment of the excellent: on the one hand, enjoyment of activities in life, and on the other hand the excellence of those enjoyable activities. There are different kinds of excellences (finite goods), including moral values as well as rational, religious and aesthetical values.
خلاصه ماشینی:
به همین دلیل، غالب مسائلی که در کتاب مذکور مطرح میشود مسائل فرا اخلاقی نظیر معنای اصطلاحات و مفاهیم خوبی، الزام و نادرستی اخلاقی، و نیز ماهیت واقعیتهای اخلاقیای که این مفاهیم به آنها دلالت میکنند و مبانی معناشناختی<FootNote No="116" Text=" Semantical"/>، متافیزیکی<FootNote No="117" Text=" Metaphysical"/> و معرفتشناختی<FootNote No="118" Text=" Epistemological"/> ارزش (خوبی) و الزام است.
به گفته آدامز، واژهای که بطور دقیق رساننده معنای این نوع خوبی باشد وجود ندارد بنابراین میتوان آن را با همان واژهی خوب یا خوبی خواند اما به منظور جلوگیری از خلط معنایی با سایر انواع خوبی بهتر است از واژه ارزشمندی<FootNote No="135" Text=" Excellence"/> برای اشاره به این نوع خوبی استفاده کرد.
آدامز در چهارچوبی خداباورانه، بهترین گزینهای را که میتواند ایفاگر این نقش باشد خداوند میداند؛ برترین و والاترین خوبی یا ارزشمندی، و چیزهای ارزشمند دیگر نیز به سبب رابطه تشابه با او برخوردار از ارزشمندی هستند.
البته آدامز معنای خوبی را شباهت با خداوند ندانسته است بلکه از نظر او آنچه با معناشناسی خیر مشخص میشود «نقشی است که هرچیزی که قرار است ماهیت &quot;خوب&quot; باشد باید اجرا کند.
برای مثال در شروری<FootNote No="168" Text=" Evils"/> همچون درد بسیار شدید یا بد طینتی کسی نمیتوان آنها را صرفا به معنای فقدان خوبیای که باید وجود میداشت اما ندارد در نظر گرفت بلکه این قبیل موارد چیزی فراتر از فقدان خوبی در جریان است به طوریکه چیزی در حال رخ دادن است که نباید رخ میداد یا چیزی وجود دارد که نباید وجود میداشت.