چکیده:
این جستار در پی تبیین و تحلیل روابط دولت خودمختار محلی مصر و شام، طولونیان با خلافت عباسیان در دوره امارت خمارویه (270-282ﻫ) است. روابطی که با جنگ شروع شد و با صلح و ازدواجی سیاسی ادامه یافت. پیروزی طولونیان بر عباسیان در جنگ طَواحین بازگشت سلطه طولونیان بر شام و گسترش قلمرو آنان در جزیره را در پی داشت. نمایش اقتدار خمارویه در شام و جزیره، عباسیان را ناچار به پذیرش صلح، و تن دادن به حکومت وی و خاندانش بر سرزمینهای بین فرات و نیل کرد. سپس خمارویه به قصد تحکیم روابط و تداوم اقتدار خویش با ازدواجی شکوهمند و پر هزینه دخترش را به همسری خلیفه درآورد؛ اما نه پیمان صلح و نه پیوند زناشویی بقای حکومت فرزندان خمارویه را تضمین نکرد و یک دهه بعد، پس از قتل خمارویه (282ﻫ) در 292ﻫ عباسیان طولونیان را ساقط ساختند و مصر و شام را به قلمرو خلافت بازگرداندند.
This article examines the relationship between the Tulunid, an autonomous dynasty in Egypt and Syria (270-282 A. H.) and the Abbasid Caliphate that was commenced with a war and continued with peace and a marriage. When al-Muwaffaq, brother of Abbasid Caliph and the main enemy of Tulunids, couldn’t succeed to defeat Ibn Tulun by threats and even psychological warfare, a war sparked with his son Khumarawayh. The outcome was the Abbasids failure that consequently returned the Tulunids domination over Sham(Syria) and the expansion of their territory on the Jazira (Northern Mesopotamia). By absolute authority of Khumarawayh over Sham and Jazira, the Abbasids were forced to accept the peace and affirmed their recognition of the Tulunids as legitimate rulers of the territories between the Euphrates and the Nile. Before the murder of Khumarawayh, which was the beginning of Tulunids decline, his daughter's marriage to Al-Muʿtadid caliph strengthened the relationship between the Tulunids and Abbasids.
خلاصه ماشینی:
سپس خمارويه به قصد تحکيم روابط و تداوم اقتدار خويش با ازدواجي شکوهمند و پر هزينه دخترش را به همسري خليفه درآورد؛ اما نه پيمان صلح و نه پيوند زناشويي بقاي حکومت فرزندان خمارويه را تضمين نکرد و يک دهه بعد، پس از قتل خمارويه (۲۸۲ه) در ۲۹۲ه عباسيان طولونيان را ساقط ساختند و مصر و شام را به قلمرو خلافت بازگرداندند.
در همين زمان دو تن از کارگزاران مطيع دستگاه خلافت که از چندي قبل به جرگه کنشگران اصلي سياست در شامو جزيره وارد شده بودند، از فرصت استفاده کردندو به تصرف شهرهاي شام پرداختند؛ اولي اسحاق بن کنداج ، حاکم موصل و جزيره بود که موفق او را در ۲۶۹ه به عنوان حاکم «قانوني » مصر وشام برگزيده بود و ديگري ابن ابي الساج محمد بن ديوداد والي وقت انبار بود.
موفق براي ياري به اين دو، سپاهي به فرماندهي پسرش احمد ابوالعباس (خليفه معتضد بعدي) به سوي آنها فرستاد که با شکست و فرار سپاه خمارويه ، در شعبان ۲۷۱ه وارد دمشق شد.
١۳ ابوالعباس احمد ابتدا قصد بازگشت داشت ، ولي به اصرار نيروهاي خائن به خمارويه که هم اکنون در سپاه وي بودند، منتظر رسيدن خصم شد؛١٤ اما ابن ابي الساج و ابن کنداج که ابوالعباس به سبب تعلل در جنگ با دشمن قبل از آمدن وي ، به جبن متهم شده بودند از سپاه عباسي کناره گرفتند و به حلب رفتند؛١٥ و بدين سان اتحادي که موفق ايجاد کرده بود، از هم گسيخت .