چکیده:
این مقاله قصد دارد با مطالعه توصیفی-تحلیلی شعر دو شاعر برجسته معاصر پارسی و عربی، بهار و شوقی و با استناد به مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به سنجش و بررسی چگونگی انعکاس پدیده «جنگ»، به عنوان یک آسیب اجتماعی در شعر این دو شاعر بپردازد. چارچوب نظری بحث، تلفیقی از سوالات اصلی، تبیین اهمیت موضوع، پیشینه پژوهش و شناختنامهای از دو شاعر مورد مطالعه است. هدف نیز آن است که جستار حاضر، به دریافت تازه ای از شباهتها و تفاوتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دو کشور ایران و مصر در عصر مشروطه ایرانی و نهضت عربی دستیابد. برخی نتایج نشان می دهد که توصیه به خودداری از جنگ افروزی، در شعر هر دو شاعر وجود دارد؛ چگونگی بازتاب پدیده جنگ در شعر دو شاعر، بهمیزان فراوانی، تحتتاثیر محیط، فرهنگ، نژاد و جغرافیای آنهاست؛ پیامدهای جنگ از دیدگاه دو شاعر، مواردی تقریبا یکسان هستند.
This article aims at examining how the phenomenon of "war" is reflected as a social harm in the poetry of Bahar and Shawqi, two eminent contemporary Persian and Arab poets, in a descriptive-analytical study, relying on the American school of comparative literature. The theoretical framework includes the main questions, the identification of the significance of the subject, the review of literature, and a biography of the two mentioned poets. The purpose of this research is to reach a new understanding of political, social, and cultural similarities and differences between the two countries of Iran and Egypt in the times of the Iranian Constitutional revolution and the Arabic renaissance. Some of the findings were as follows: a) Advice on the avoidance of warmongering is observed in their poetry. b)The way the phenomenon of is reflected in their poetry is, to a large extent, under the influence of their environment, culture, race, and geography. c) The consequences of war are almost the same from both poets’ points of view.
خلاصه ماشینی:
» (ادیبی سده ،١٣٨٥ :٧) بهار به این قدمت و تداوم هماره ایمان دارد؛ آنگاه که در بحبوحۀ جنگ چین و ژاپن ، موجبات جنگ دوم جهانی در پشت پرده های سیاست فراهم میشد و دولت های زورمند عالم ، به ظاهر سخن از ترک سلاح میگفتند و در باطن ، هدف خود را استعمار ملت های ضعیف قرارداده بودند، بهار در قصیده ای به نام «خیال خام »، به همیشگیبودن جنگ در میان جوامع اشاره کرده و ادعای ایجاد صلح میان کشورها را تنها یک ژست سیاسی از سوی کشورهای استعماری تلقیکرده است : کسـانی که شـور به ترک سـلاح عام کنند خدنگ غمزة خونریز را چه نام کنند؟ مسلم است که جنگ از جهان نخواهدرفت ز روی وهم گروهی خیال خام کنند گمــان مبر کــه براینمونــه مـدعیــان به صــلح دادن ژاپون و چین قیام کنند (دیوان ، ج ١ : ٦٧ ) از نظر شاعر، مردم عوام نیز از این حقیقت آگاهند و می دانند که «بشر نمی تواند این بلای دوست داشتنی را از زندگی خود دورنماید و بدون جنگ ، زندگی برای گروهی، سخت کسل کننده و یکنواخت خواهدشد» (همان :٧) پس فریب این ادعاهای دروغین را نمیخورند : نعوذ بــاللــه اگر مردم ســـتمــدیــده فریب خورده بر این معنی احترام کنند (دیوان ،ج ١ : ٦٧٦ ) جنگ ، نوعی پویش اجتماعی است که در جریان تغییر و تکامل جامعۀ بشری روی میدهد؛ از همین رو و با توجه به تغییرات دائمی جامعۀ بشری که موضوع مورد بحث جامعه شناسی کلان است ، می توان دائمیبودن این پدیده را توجیه کرد.