چکیده:
دیر زمانی است که دانشمندان به بررسی مسائل جمعیتی پرداختهاند. اما اولین تحقیق تجربی جمعیتشناسی، توسط «جانگرانت» انجام شد. «ربرت
مالتوس» نیز از نخستین افرادی بود که از رشد فزاینده جمعیت، به عنوان مشکلی جدی یاد کرد. لیکن به دلیل وجود برخی الزامات، از ارائه راه حلی
واقعبینانه، برای مشکلی که خود عنوان کرده بود، عاجز ماند و به همین سبب، شاگردان و طرفدارانش او را مورد انتقاد قرار دادند و نهضت
«نئومالتوزینها» به وجود آمد. در نیم قرن اخیر، جمعیتشناسان و بیش از آنها اقتصاددانان بسیاری از کشورها به تدوین شاخصهایی جهت آسان
ساختن تحلیل و تبیین متغیرهای جمعیتی پرداختند و در زمینه تحلیل وقایع جمعیتی، رابطه جمعیت و توسعه، مهاجرت و عوامل مؤثر بر زادوولد و
باروری، الگوهای ارزشمندی را ارائه کردند. این الگوها علیرغم ارزشمند بودن، به دلیل توجه کمتر به عوامل فرهنگی و اجتماعی، بحثها و اختلاف
نظرهایی را برانگیختند.با ورود تکنولوژی بهداشت و درمان به کشورهای در حال توسعه، مرگ و میر کاهش یافت و نگرانی جدیدی از رشد فزاینده جمعیت به وجود آمد. اما
اکثر نظریهپردازان در این دوره، معتقد بودند که رشد تکنولوژی به موازات آنکه باعث کاهش مرگ و میر میشود، به علت استفاده از ابزارهای نوین
پیشگیری از بارداری، تحدید موالید را نیز در پی خواهد داشت و بر این اساس پیشبینی کردند که تا سال 1975 رشد جمعیت جهان، به صفر خواهد
رسید. اما هرگز چنین نشد و اذهان عمومی به سوی این واقعیت معطوف شد که پایین آوردن سطح باروری، بسیار پیچیدهتر از کاهش مرگ و میر است و عوامل فرهنگی متعددی بر زادوولد و باروری تأثیر میگذارند. بنابراین دیدگاههای صرفا
اقتصادی مورد تردید و انتقاد شدید قرار گرفتند و به دنبال آنها، الگوهایی نظیر الگوی بینابین «دیویس» و «بلیک» ـ که علاوه بر متغیرهای اقتصادی،
به متغیرهای فرهنگی و اجتماعی نیز توجه دارند، مدنظر قرار گرفتند. این الگو، باروری را به سه مرحله «تشکیل خانواده»، «انعقاد نطفه» و «دوره
حاملگی»، تقسیم میکند. متغیرهای مربوط به این مراحل در جوامع مختلف، کارکردهای متفاوتی دارند و میتوانند عامل، یا مانع باروری باشند. نرخ
مرگ و میر ـ به عنوان یکی از متغیرهای مؤثر بر جمعیت ـ تحت تأثیر عوامل بهداشتی قرار دارد و بهداشت از جنبههای مختلف، متأثر از الگوهای
فرهنگی و رفتاری، آداب و رسوم و باورهاست. لذا از این بعد نیز، متغیرهای جمعیتی، تحت تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی قرار دارند. مهاجرت،
یکی دیگر از عوامل مؤثر بر رشد جمعیت است که بایستی از زوایای تاریخی، فلسفی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بررسی و تحلیل شود.به هر حال، تعادل جمعیت ـ به عنوان یکی از مسائل عمدهای که دولتها و برنامهریزان اجتماعی برای نیل به آن تلاش میکنند ـ زمانی محقق خواهد
شد که موانع عقیدتی و فرهنگی مربوط به کاهش زادوولد و کنترل موالید از بین رفته باشد.
خلاصه ماشینی:
"در نیم قرن اخیر، جمعیتشناسان و بیش از آنها اقتصاددانان بسیاری از کشورها به تدوین شاخصهایی جهت آسان ساختن تحلیل و تبیین متغیرهای جمعیتی پرداختند و در زمینه تحلیل وقایع جمعیتی، رابطه جمعیت و توسعه، مهاجرت و عوامل مؤثر بر زادوولد و باروری، الگوهای ارزشمندی را ارائه کردند.
اما از اواخر قرن نوزدهم، این مقاومتها کاهش یافت و سرانجام نظرات تعدیل شده نئومالتوزینها، زمینه ورود کشورهای قاره اروپا را به مرحله انتقالی باروری فراهم آورد، به طوری که طی چند دهه آخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن حاضر، میزان باروری، در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای اروپا به سطح نازلی رسید و تحت کنترل قرار گرفت.
در دهه 1950 میلادی، با ورود تکنولوژی بهداشت و درمان به کشورهای در حال توسعه، و کاهش چشمگیر مرگومیر، موج جدیدی از نگرانی در مورد رشد فزاینده جمعیت به وجود آمد و تنی چند از صاحبنظران علوم اجتماعی و اقتصادی، با استناد به تئوری انتقال جمعیتی که آن زمان شکل گرفته بود و نیز با توجه به کشف شیوههای نوین پیشگیری از حاملگی، در مورد تعدیل میزان رشد جمعیت و آینده جمعیت دنیا به پیشبینیهای خوش بینانهای پرداختند؛ به نظر آنها، ورود تکنولوژی بهداشت و درمان به کشورهای در حال توسعه، از یکسو موجب کاهش مرگومیر و از سوی دیگر موجب تحدید موالید، زادوولد و باروری خواهد شد.
بدین ترتیب علیرغم آنکه ابتدا تئوریهای اقتصادی، بر تفکرات جمعیتشناسان حاکم بود، در چند دهه اخیر، این گونه تلقیهای صرفا اقتصادی، مورد تردید و حتی مخالفت قرار گرفت و در کنار عوامل اقتصادی، عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز، به طور فزایندهای در الگوهای تبیین متغیرهای جمعیتی، جای خود را باز کردند."