چکیده:
در دهههای اخیر، تغییرات اجتماعی و رشد بخش خدمات، فضایی ایجاد کرده که طی آن احساسات افراد در روابط اجتماعی به ابژه تبدیل شده است. این روند در حوزة جامعهشناسی احساسات، «کالاییشدن احساسات» نام دارد و هدف مقالة حاضر، تفسیر بازنمایی کالاییشدن احساسات در یک فیلم سینمایی است. برای رسیدن به هدف فوق، فیلم سینمایی آرایش غلیظ به شیوة «نمونهگیری هدفمند» برای مطالعه انتخاب شد. روش تحلیل این مقاله، تحلیل روایت و متعلق به پارادایم تفسیری است. نتایج نشان میدهد گفتمان فیلم آرایش غلیظ، اقتصاد مبتنی بر مشاغل خدماتی را بازنمایی میکند که طی آن از کنشگران انتظار میرود بر احساسات خود بهمثابه سرمایه، حساب باز کنند و آنها را برای رسیدن به منافع مادی، وارد مبادلات و روابط اقتصادی کنند. این گفتمان، خط داستانی را به کار میگیرد تا نشان دهد شخصیتهای فیلم که همگی در بخش خدمات مشغول به کار هستند، بر احساسات خود «کار احساسی» انجام میدهند تا آن احساسات را متناسب با سازوکار شغلی خود بروز دهند و به هدف خود برسند. دراینراستا، «قواعد احساسات» این مشاغل، بهدلیل فردیشدن بیشازاندازة جریان کار و نه بهدلیل نهادمند و قاعدهمندشدن رویة کار، فروش احساسات را از افراد طلب میکنند. این فروش، درواقع نوعی قمار بر سر احساسات است که در آن رسیدن به پول، نهایت کنشگری خواهد بود. ازمنظر گفتمان فیلم، شخصیتهای فیلم در روند کالاییشدن احساسات، هیچیک به هدف خود نمیرسند و همگی شکست میخورند.
In recent decades social changes and development in service sector have created an environment in which human emotions have become objects. This is known، in the literature of sociology of emotions، as commodification of emotions and the purpose of this article is to interpret the representation of emotions commodification in a film.
In doing so، the movie Hard Make-up is chosen using maximum-discrepancy sampling method. In order to analyze the data، narrative analysis is used which belongs to the interpretive paradigm.
The results shows that the discourse of Hard Make-up represents a service-based economy in which actors are expected to rely on their emotions as a source of capital and enter it into economic transactions and relations in order to make profit. In other words، this discourse employs a story line which shows all characters، working in the service sector، perform "emotional labor" so they can bring their emotions in line with the requirements of their job and achieve their goals. In this way، feeling rules of such jobs requires that job holders sell their emotions، not because of institutionalized and regulatory nature of work procedures، but because of over individualization of work process. This selling is in fact a sort of gambling over emotions in which obtaining money is the ultimate end.
خلاصه ماشینی:
"همچنین تغییرات جمعیتی از دهة 1360 به بعد، تغییرات ارزشی بعد از جنگ هشتساله دهة 1370، رشد آموزش عالی در دهة 1380 و بحران اقتصادی ناشی از تحریمهای اقتصادی در دهة 1390 باعث شده است انتخاب شغل، انتظار درآمدی و عملکرد شغلی افراد به این امور گره بخورد و در فضای شغلهای خدماتی، عطش کسب پول بیشازپیش روند کالاییشدن روابط اجتماعی را موجب شود.
ازاینرو مطالعة حاضر با هدف تفسیر کالاییشدن احساسات در روابط اجتماعی به دنبال پاسخ این سؤال است که در فیلم آرایش غلیظ، کالاییشدن احساسات به چه شکلی در شخصیتپردازی و کنشهای موجود، خود را نشان میدهد.
گفتمان فیلم آرایش غلیظ، اقتصاد مبتنی بر مشاغل خدماتی را بازنمایی میکند که طی آن از کنشگران انتظار میرود روی احساسات خود بهمثابه سرمایه، حساب باز کنند و آنها را برای رسیدن به منافع مادی، وارد مبادلات و روابط اقتصادی کنند.
بهعبارتدیگر، این گفتمان، جهان داستان را به کار میگیرد تا نشان دهد شخصیتهای فیلم که همگی در بخش خدمات مشغول به کار هستند، روی احساسات خود «کار احساسی» انجام میدهند تا آن احساسات را متناسب با سازوکار شغلی خود بروز دهند و به هدف خود برسند.
[1]outsourcing [2]experience economy [3]degraded professions [4] Arlie Hochschild [5] emotional labor [6] feeling rules [7]social construction [8]Karl Marx [9]fetishism [10]Adam Smith [11]György Lukács [12] chosification [13]Deep acting: در ادبیات نظری هوقشیلد، وقتی افراد بهگونهای درگیر کار احساسی شوند که احساسات خود را واقعا تغییر دهند تا آنچه نمایش میدهند مطابق با حس درونیشان باشد، آنها درگیر نوعی «بازیگری عمیق» میشوند؛ اما هرگاه حالت احساسی نمایشدادهشده، صرفا ظاهری باشد و فرد در درون خویش همان احساس را تجربه نکند، هوقشیلد از بازیگری سطحی (surface acting) سخن میگوید."