چکیده:
یکی از جریانهای نقد ادبی که در خلال جنگ جهانی اوّل پا به عرصۀ وجود گذاشت، فرمالیسم روسی بود. فرمالیستها با رویکردی زبانشناسانه به بررسی ادبیات پرداختند. آنها به دنبال یافتن «ادبیّت» متن و کشف قوانین این «ادبیّت» بودند. به نظر فرمالیستها از جمله راههایی که به «ادبیّت» متن کمک میکند، برجستهسازی است که از دو طریق فراهنجاری و قاعدهافزایی انجام میپذیرد. به عقیدۀ لیچ فراهنجاری شعر میسازد و قاعدهافزایی باعث ایجاد نظم میشود. از انواع فراهنجاری در تقسیمبندی لیچ میتوان به فراهنجاری گویشی و سبکی اشاره کرد. در پژوهش حاضر نمونۀ این دو نوع فراهنجاری در 250 غزل از غزلیات مولوی مورد بررسی قرار گرفته است. شاعر از واژههای گویش زادگاه خود در لابلای اشعارش استفاده کرده و گاه کلمات را به شکل محاورهای آن (البتّه پس از گذراندن از صافیِ ذوق و ادب) به کار برده است. این دو عمل باعث شده است که زبان شعری وی از زبان دیگر شاعران متمایز شود و درنتیجه منجر به برجستهسازی و آشناییزدایی از اشعارش گردد.
خلاصه ماشینی:
منظـــور از آشـــناییزدایـــی آن اســـت کـــه شـــاعر بـــا شـــگردهای مختلـــف اقـــدام بـــه نـــوعی بیگانــه نمــایی در شــعر مــیکنــد و بــا پــرده برداشــتن از چهــرٔە ظــاهری واقعّیــت ، نگرشــی تــازه از دنیــا در اختیارمــان مــیگــذارد، حــال ممکــن اســت ایــن دنیــا، جهــان محسوســات خــارج و یــا جهان متن باشد(مقدادی، ١٣٧٨: ٢٦).
از آن جــا کــه اصــل دیــدگاه صــورت گرایــان حــول محــور زبــان مــیچرخــد و موضــوع بحــث مــا نیــز هنجــارگریزی گویشــی و ســبکی اســت لــذا ضــروری مــینمایــد تــا هــر چنــد بــه صــورت مجمــل درباب زبان ، سخن به میان آوریم .
(همان ،٦٩) -زبــان در معنــی عــام ، ابــزار بیــان تصــّورات و انتقــال پیــام اســت کــه ایــن معنــی بــه عنــوان ابزار ارتباط ، همواره موضوع مطالعات فلسفی بوده است .
» ِ (مولــوی، تعلیقــات ، ١٣٨٤: ٤٠٧) بــا اســتناد بــه ایــن مطلــب مّشــخص مــی شــود کــه «پدیــدیت » گویشــی از «پدیدیــد» مــیباشــد، لــذا بیــت فــوق نیــز مــیتوانــد جــزو نمونــه هــای فراهنجــاری گویشی به شمار آید.
ایــن واژه نیــز بیشــتر در زبــان گفتــار کــاربرد دارد امــا گــاه شــاعران از آن اســتفاده کــرده انــد کــه منجــر بــه هنجارگریزی سبکی شده است .