چکیده:
این پژوهش که در باب داستانی فرعی (اپیزودی) در قسمت متاخر روایت فردوسی از حماسة
ملی ایران است، نشان میدهد که چگونه یک حکایت مرکب عامیانه در درون روایتی نیمه تاریخی
گنجانده شده است. در هنگام پیروزی های اردشیر، موسس سلسلة ساسانی، دومین امرراتوری ایرانی
(224 - 651)، هفتواد، حاکم کرمان، در مقابل او گردنکشی میکند. پیشرفت های این حاکم از طالع و بخت کرم بود و این کرم را دخترش زمانی که نخ می رشت، در یک سیب یافت و پرورش
داد تا آن که کرم به اژدهایی جادویی بدل شد. اردشیر با نیرنگ تغییر قیافه، در زیّ بازرگانان وارد
دژ دشمن می شود و وانمود می کند که می خواهد به دست خویش به کرم غذا بدهد، امّا، به جای
گرنج و شیر –غذای معهود کرم- روی گداخته در کامش میریزد و او را می کشد. روایت شاهنامه
را نسخه های دیگر از این افسانه یعنی کارنامة اردشیر بابکان (به پهلوی) و تاریخ طبری (به عربی)
تکمیل می کنند. این داستان فرعی از میان تیپ های حکایات عامیانه، تیپ اژدهاکش (تیپ 300 ) و
تیپ نخریس جادو (تیپ 500) را در بر دارد که شامل چندین مضمون داستانی عامیانه میشود. در
تحقیقات پیشین مواردی مشابه از فولکلور جهان ذکر شده و در این تحقیق نیز موارد جدیدی
پیشنهاد خواهد شد. روایت فردوسی، در حالی که به خوبی افسانه ای مربوط به بنیانگذاری یک
شهر را با حکایاتی به ترتیب از مرد و زن آغازین ادغام میکند، در درون زمینة اساطیری تاریخی
خودش به عنوان حکایتی اخطارآمیز تفسیر میشود که از «فسر شاهی» حمایت می کند و با
خودمختاری روستاییان که ظاهرا مطلوب «بخت» و اقبالی محلی است، در تضاد است بنابراین
پایبندی به راستدینی را بر ارتداد برتری میدهد.
خلاصه ماشینی:
از اسطورهای ایرانی تا روایتی مردمی (افسانۀ اژدهاکش و دوشیزۀ ریسنده در شاهنامۀ فارسی) کینگا ایلونا مارکوس ـ تاکشیتا <FootNote No="1" Text="* پژوهشگر مستقل از شهر ساگامیهارا، ژاپن مشخصات کتابشناختی مقاله چنین است:&amp;quot;From Iranian Myth to Folk Narrative (The Legend of the Dragon-Slayera and the Spinning Maiden in the Persian Book of the Kings)&amp;quot;, Asian Folklore Studies, Volume 60, 2001: 203-214.
در حالی که در پایان، او به یک نجاتدهندۀ حقیقی بدل میشود؛ همچنین او کسی است که خودستایی احمقانۀ مادر را دربارۀ مهارتهای ریسندگی دخترش پنهانی گوش میکند و دختر را مجبور میکند که با او ازدواج کند و مقداری بسیار زیاد و فوقالعاده نخ بریسد؛ این امر باعث میشود دختر به یک کمککنندۀ شیطانی ـ موجودی کوتوله مانند ـ وابسته شود؛ و دختر باید نام این کمککننده را کشف کند و گرنه وی دختر را خواهد برد.
برخی نشانهها در داستان ما هست مبنی بر این که این دختر نیز ممکن است در چنین نقشی ظاهر شده باشد؛ و تلاش میکند با نوعی زندگی دوگانه و دو دوزه، از بندگی کرم بگریزد و توسط شاه قهرمان نجات یابد.
من در داستان کرم، ترکیب و تلفیقی پیچیده از یک افسانۀ بنیانگذاری با حکایات «اژدهاکش و ریسندۀ جادو» پیدا کردم،که هردوی آنها داستانهای اولیۀ کامروایی قدرتمندانۀ زنان و مردان هستند؛ در حالی که سرنوشت واقعی دختر ـ پرستار و شبه کشیشۀ کرم- در روایت فردوسی ناگفته باقی مانده است، یک عبارت ناقص در تاریخ منثور طبری، نزدیک به پایان حکومت اردشیر، نشان میدهد که ملکۀ توانا و ثروتمند آلار در منطقۀ کجاران (دقیقا همان مکان مذکور در شاهنامه) «که تعظیم و پرستش او میکردند»، توسط اردشیر کشته شد (طبری، 1375، ج 2: 584)13.