چکیده:
موضوع رویت حق تعالی در دیدگاه های تفسیری و کلامی شیعه، معتزله و اشاعره در دو نقطه متضاد با یکدیگر قرار دارد. شیعه و معتزله به امتناع رویت معتقدند و اعتقاد خود را بر ادله عقلی و نقلی استوار می سازند. اشاعره بر امکان رویت حق تعالی در دنیا و وقوع قطعی آن در آخرت باور دارند و آن را محصول ظاهر آیات و نصوص متواتر و عقیده سلف قلمداد می کنند. به طور قطع، این نزاع دیرینه برآیند مبانی و پیش فرض هایی است که سطوح پنهانی این تقابل و نتایج آن را سامان می دهد. اهمیت بحث از موضوع «رویت حق تعالی» نیز در بررسی و ارزیابی همین مبانی و پیش فرض های کلامی و تفسیری است. این موضوع محمل تضارب آراء است و از رهگذر آن می توان بیش از هر موضوع دیگری به مبانی فرق اسلامی راه یافت و آنها را به محک نقد درآورد. در غیر این صورت، اگر از دغدغه شناخت و نقد تطبیقی مبانی و ادله آن صرف نظر کنیم، بحث بر سر مساله رویت دعوایی بی ثمر خواهد بود چه آن که بحث درباره حقیقت رویت حق تعالی جدالی بی ثمر و درازدامان است که معتزله و معارضان آنان از مفسران و متکلمان اهل سنت را فرا گرفته است. چون آنان با معیارهای زمینی و مدارک محدود دنیایی و با عقل هایی در بند، به این مساله نگریسته اند.
باید توجه داشت که مشاهده با چشم عبارت است از شعاع نوری که جسم مرئی را در مقابل چشم فرا می گیرد. پس صورت آن شئ به واسطه این شعاع نوری در ذهن نقش می بندد و این مشاهده در حق خداوند متعال محال است؛ چراکه لازمه این کار تجسیم مرئی است و محدود بودن و جهت دار بودنش و همه اینها در حق خداوند محال است و به حکم عقل و تصریح قرآن مردود می باشد.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، معنای آیه «و خداوند داناست» آن است که در حقیت و ثبوت وجود خدای سبحان همین کافی است که او مشهود بر هر چیزی است، اما با این همه خداوند آیات خود را اطراف جهان و در جانهای مردمان به ایشان مینمایاند، چرا که در شهود و لقاء او شک و تردید دارند؛ و جایی برای این شک نیست و چگونه روا باشد که مردم در این امر به خود شک و تردید راه دهند، حال آن که خداوند بر هر چیز احاطه دارد، پس او نزد هر شی ء اول و آخر و ظاهر و باطن است و به هر سو رو کنید وجه الله آنجاست، هیچ نجوایی میان سه نفر نباشد مگر آن که چهارمین ایشان خداوند است و او با شماست هر کجا که باشید و کسی که شأن او چنین است، روا نباشد که در شهود و لقاء او تردید شود (محمد حسین طباطبایی، 1388: 86).
کلام علامه طباطبایی ذیل آیه ﴿وأن إلیٰ ربک ٱلۡمنتهیٰ﴾ (النجم (۵۳): 42) کلمه «منتهی» مصدر میمی و به معنای انتهاء است و در این آیه مطلق آورده شده؛ در نتیجه میفهماند مطلق انتهاء به سوی پروردگار تو است، پس آنچه موجود که در عالم وجود است در هستی و در آثار هستیاش به خدای سبحان منتهی میگردد، البته به خود خداوند، حال یا با وساطت چیزی و یا بدون واسطه، و نیز هیچ تدبیر و نظامی کلی یا جزیی در عالم جریان ندارد، مگر آنکه آن هم منتهی به خدای سبحان است، چون تدبیری که بین موجودات عالم است چیز دیگری جز این نیست که بین آنها روابطی برقرار کرده که هر موجودی به خاطر آن روابطی که با سایر موجودات دارد سر پا ایستاده و هستیاش حفظ شده، و معلوم است که پدید آورنده روابط موجودات همان پدید آورنده خود موجودات است، پس یگانه کسی که به طور اطلاق منتهای تمامی موجودات عالم است تنها و تنها خدای سبحان است هم چنان که در جای دیگر فرموده: ﴿ٱلله خٰلق کل شیۡءٖۖ وهو علیٰ کل شیۡءٖ وکیلٞ ٦٢ لهۥ مقالید ٱلسمٰوٰت وٱلۡأرۡض﴾ و نیز فرموده: ﴿ألا له ٱلۡخلۡق وٱلۡأمۡر﴾."