چکیده:
امید به زندگانی جاودان سبب گردیده است که انسان باورهای گوناگونی را در باب حیات پس از مرگ پیدا کند که تناسخ یکی از آنهاست، این ایده که دیرینهای طولانی دارد از سوی موافقان و مخالفان آن به بحث گذارده شده است و امروزه به عنوان یکی از پرسش های فراروی بشر خودنمایی میکند. در تعالیم دینی ما، مرگ همزاد و هم نفس آدمی است. هر دمی که فرو میبریم گرچه با آن زندگی خود را تامین می کنیم، در عین حال با آن گامی به سوی مرگ برمی داریم. مرگ و زندگی هر دو آفریدة خداوند هستند و ابزاری برای آزمون کردار آدمی. در اسلام و بویژه در مکتب تشیع اگر چه عقیده تناسخ از ناحیه پیشوایان معصوم( ابطال گردیده است، لیکن خردورزان و اندیشوران آن مکتب را از تفکر در آن زمینه باز نداشته است که صدرا به عنوان موسس مکتب حکمت متعالیه از جمله ایشان است که به خوبی این چالش را بررسی و حل نموده است .در این نوشتار، ضمن مرور بر تاریخچه این نگرش بشری، و بیان تقسیمات مربوط به آن، انظار و آراء آن فیلسوف و حکیم زبردست در این باب نیز به اجمال بررسی گشته است، بیانات وی در این مقوله روشنگری شگرفی درمتفکران پس از خودش ایجاد نموده است تا آنجاکه صدرالمتالهین را میتوان جامع و کامل کننده این ابحاث به شمار آورد.به هر حال، اگرچه بطلان نقلی و عملی تناسخ خدشهناپذیر به نظر میرسد، اما درباره محال بودن عقلی آن و بررسی تاثیرات این نظریه، مجال بحث و تامل باقی است.
خلاصه ماشینی:
"وی در کتاب کم نظیر خویش یعنی «اسفار»، ضمن اثبات حدوث نفس به موجودیت آن قبل از بدن اشاره میکند و میگوید: نفس در عین اینکه از حیث ذات و هویت بسیط است دارای شئون واطوار و اکوان وجودی متعددی است که عبارتند از وجود قبل از طبیعت، وجود در طبیعت و وجود بعد از طبیعت، بنابراین اگر نفس در مرحله ماده و نشئه طبیعت حادث جسمانی است، منافاتی ندارد با اینکه در مرحله پیش از طبیعت از وجود عقلی برخوردار باشد، صدرا از احوال جمهور حکماء خبر میدهد که درباره احوال نفس دچار تخیر شدهاند و یا در باب پیدایش یا بقاء و یا تجرد آن دچار سرگشتگی گشتهاند، تا آنجا که حتی برخی تجرد روح را منکر شدهاند، یا پارهای دیگر بقاء نفس بعد از بدن را نپذیرفتهاند و برخی نیز به نظریه تناسخ ارواح روی آوردهاند در حالی که در نزد راسخان در علم و آنانکه در نظر و برهان و در کشف و وجدان جامعتریناند، نفس دارای شؤن و حالات و اطوار کثیره است، از جمله حالاتی که مربوط به قبل از طبیعت میباشد آن است که نفوس انسان، قبل از بدن موجودند چرا که علت و سبب آنها کامل است ـ علت تامه است ـ و سبب کامل نیز سبب خود را به دنبال دارد بنابراین نفس به همراه سببش موجود است ـ قبل از بدن و به وجود عقل ـ پس از آنجا که؛ الف."