چکیده:
هانری کربن یکی از شرقشناسانی است که به اندیشه شیعی توجه خاصی دارد و با تمسک به رویکرد فراتاریخی یا تاریخ قدسی به تفسیر آموزه ولایت میپردازد. او با مبنا قراردادن آموزههای پیامبرشناسی و امامشناسی، ولایت را باطن تشیع میداند. در مقابل، نظریه رقیب وی، یعنی «نظریه تاریخمندی»، با تمسک به واقعیتهای اجتماعی جامعه عرب در دوران نزول قرآن، ولایت را بهعنوان پدیده اجتماعی خاص آن دوران تفسیر کرده و هیچ شأنی برای آن قائل نیست. در این مقاله میکوشیم نشان دهیم که رویکرد تاریخمندی با مشکل عدم تطبیق با آموزههای دینی و بیتوجهی به مبانی فلسفی خداشناسی مواجه است. بنابراین رویکرد فراتاریخی کربن اتقان بیشتری دارد و تفسیر وی از ولایت دارای معقولیت بیشتری است.
خلاصه ماشینی:
الزامات بینش هانری کربن درباره ولایتدر روش مطالعه تاریخی اسلام (بررسی دو رویکرد تاریخ قدسی و تاریخمندی فهم دین) هادی وکیلی* فرشته کاظمپور چکیده هانری کربن یکی از شرقشناسانی است که به اندیشه شیعی توجه خاصی دارد و با تمسک به رویکرد فراتاریخی یا تاریخ قدسی به تفسیر آموزه ولایت میپردازد.
امامشناسی یک فرض برای پاسخ به پرسش یادشده آن است که بگوییم پس از حضرت محمد9، معجزه وی یعنی قرآن هدایتگر مردم به صراط مستقیم است و مؤمنان همواره باید با تمسک به آن، طریق ضلالت را از هدایت بازشناسند، اما آیا قرآن بهتنهایی میتواند هادی مردم باشد؟ و آیا کربن با چنین سخنی موافق است؟ با بررسی آثار کربن درمییابیم که وی در این قسمت نیز با اثرپذیری از اندیشههای ملاصدرا معتقد است که قرآن بهتنهایی نمیتواند هادی و حجت بر مردم باشد، زیرا قرآن مشتمل بر ظاهر و باطن و بلکه هفت بطن است.
نکتهای که هانری کربن بدان اذعان میکند این است که هرگز نباید پنداشت که نسبت جسمانی و دنیوی با شخص پیامبر سبب شده است که وی جانشینان دوازدهگانه خود را برگزیند، بلکه بایستی نص و عصمت نیز وجود داشته باشد (کربن، 1385: 77).
نکته اول اینکه حکمت بالغه الهی چنین اقتضایی دارد که زمین هیچگاه از وجود ولی خدا خالی نماند، زیرا همانطورکه گفته شد امر هدایت مردم، موضوعی خطیر است و خداوندی که از وجود انبیا و امامان برای هدایت دریغ نورزیده، ممکن نیست مردم دیگر عصرها را بدون راهنمایی و ولایت رها کند؟ بنابراین طبیعی است که در هر عصری ولیای از سوی خداوند در زمین وجود داشته باشد.