چکیده:
مجموعههای آغازین شعر فروغ فرخزاد(1345ـ1313ش) به اعتقاد غالب منتقدان و صاحبنظران نشاندهندهی ظهور شاعری سنّتشکن در بازتاب احساسات صریح و عریان زنانه بود. اخلاق سنتی، این سه گانههای متقّدم فروغ را برنتافت و انتقادات و اعتراضات در جامعه سنّتی آن روز نشان از عدم پذیرش این سنّتشکنی و عریان گویی بود. آنچه که فروغ در آن سه مجموعه بیان کرده بود لازمه ی هویّتجویی و عشقورزی صریح و زنانه او بود و بعدها با تولّدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، «هویّتجویی» و «عشقورزی» مرتبط با جنسیت زنانه او را بهتر از هر مستند و دلیل دیگر تبیین کرد. این دو مولّفه به عنوان دو مقولهی اخلاقی مدرن در شعر او در این مقاله بحث و بررسی شده است. اخلاقی که تحت تأثیر مدرنیته مولّفههای جدیدی را به خود دیده و در بستر شعر فروغ در مقام شاعری محتواگرا ـ بخصوص در دو مجموعه اخیر ـ موقعیّتی ممتاز پیدا میکند. از رهگذر این مقاله متوجّه می شویم که شعر فروغ شعری است محتواگرا و در آن به «اخلاق» به ویژه اخلاقی که در اثر رویارویی با مدرنیته، دگرگون شده ، توجّهی خاص شده است. میتوان گفت که در شعر فروغ با سه نوع «هویّت» که دایرهوار در یکدیگر جای گرفتهاند، روبرو هستیم: هویّت انسانی، هویّت زنانه و هویّت فردی.
خلاصه ماشینی:
«خانلری در سخنرانی کنگره نویسندگان، در نزاع با سنتگرایان واپسمانده که چون کنه به تنهی ادبیات چسبیدهاند و دست از ناز و نوازش دوچرخه و اتومبیل برنمیدارند، دیدی مترقی دارد وقتی که میگوید با وصف، کار مهمی از پیش نمیتوان برد؛ اگر زندگی جدید موجب تغییری در شعر است، از این روست که در اسلوب تفکر و ادراک انسان امروزی تغییر ایجاد میکند و این تغییر است که باید در آثار ادبی منعکس شود.
» (شمسلنگرودی، 1387، ج1: 268) اما این مضامین جدید که آرام آرام بعد از مشروطه و به موازات آرای صاحبان اندیشه در شعر فارسی راه خود را پیدا میکند، چیست و چه رابطهای با اخلاق دارد؟ «شعر دورهی مشروطه اگر از هر نظر قابل انتقاد باشد، از این نظر که از کاخها و دربارها رها شد، به کوچه و بازار قدم نهاد، با مردم آشتی کرد و پر از خون و گرمی و زندگی شد، شایستهی توجه است.
3. فروغ و فمنیسم تحلیل دو مقولهی «هویتجویی» و «عشقورزی» به مثابه دو مولفهی اخلاق امروزی، بدون بررسی رابطهی «فروغ و فمنیسم» نامطلوب به نظر میرسد؛ زیرا احتمالا اولین چیزی که در بررسی اخلاق در شعر فروغ در ذهن خواننده نقش میبندد، مقولهی «فمنیسم» است؛ اما آیا فروغ واقعا یک فمنیسم در معنای فلسفی آن است یا اینکه زنی است که به دلیل غلبهی فضای فکری و شعری زنانه و گاهی مردستیزانهاش، به حوزههای اندیشهی فمنیستی نزدیک شدهاست؟ باید به این واقعیت مهم درباره فروغ توجه داشت که او یک زن است و علیرغم همهی محدویتهایی که بر جنس او تحمیل میشود، این «زن بودن» را دوست دارد.