چکیده:
«طوطی نامه» اثر ضیاء الدّین نخشبی است. نخشبی از عارفان و نویسندگان مشهور قرن هشتم است. این کتاب که از آثار قرن هشتم است، از مجموعه داستانهای عامیانه تشکیل یافته است. نخشبی احاطه وسیعی به زبان عربی و مخصوصاً امثال و حکم عربی داشته است و برای مزیّن کردن نثر کتاب خویش، به تناسب حکایات، امثال و حکم را به کار برده است. تعدّد مثلها به حدی است که در بیشتر صفحات از آنها برای استحکام و جذّابیت متن بهره گرفته است. در مورد امثال و حکم کتاب تا به حال تحقیقی صورت نگرفته است. در این بررسی علاوه بر ترجمه صحیح امثال و حکم، امثال و حکم از دیدگاه ادبیات تطبیقی عربی- فارسی نیز بیان شده است. نگاه تطبیقی به امثال و حکم ارزش امثال را بیشتر روشن میکند و تأثیرات و تعاملات فرهنگها و آداب و عقاید و رسم و رسوم ملل را در همدیگر بیشتر نمایان میسازد.
خلاصه ماشینی:
در این بررسی علاوه بر ترجمه صحیح امثال و حکم، امثال و حکم از دیدگاه ادبیات تطبیقی عربی- فارسی نیز بیان شده است.
«این کتاب که از جمله داستانهای معروف در ادبیات فارسی است اصلا مأخوذ است از ادبیات سانسکریت و در مبدأ از هفتاد افسانه پدید میآمد و بنا بر آنچه ضیاء نخشبی میگوید دانشمندی پیش ازو آن را به پارسی مصنوع متکلفی درآورده بود و عبارت او چنان دشوار بود که خواص هم از آن بهره¬مند نمیتوانستند شد و یکی از بزرگان زمان نخشبی را مأمور کرد که آن را کوتاهتر و پیراستهتر سازد و او بعد از آرایش و پیرایش و اصلاح و تهذیب و انتخاب مجموعا پنجاه و دو داستان را برگزید و به ابیات و اشعار آراست و «طوطی نامه» نخشبی ازین راه پدید آمد و در سال 730 هجری پایان یافت» (همان: 1294).
برخی از شاعران فارسی نیز از مضامین اشعار عربی در اشعار خود استفاده می¬کردند که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: کفی بجـسمی نخولا أننی رجل لو لا مخاطبتی إیاک لم ترنی (متنبی) اگرچـه گرد بالـیـنـم نشیننـد چـنـانم از نـزاری کم نبینند (فخرالدین گرگانی) (محقق، 1384، ج1: 268- 267 و 265) با توجه به اینکه در تعلیقات کتاب هیچ توضیحی درباره این امثال نیامده است، نه معنا و نه شرح و نه امثال کتاب را تا کنون کسی از دیدگاه ادبیات تطبیقی بررسی نکرده است، و بدین ترتیب ضرورت انجام این کار را احساس کردیم.
ترجمه: «محبوبترین چیز نزد انسان همان چیزی است که از آن منع شده است» (فقهی و رضایی، 1389: 6).
ترجمه: «هر آوند به آنچه در وی است میچکد»(حسینشاه، 1388: 151).