چکیده:
این مقال، نخست به پیشینه بحث خیال می پردازد و بدین طریق تاثیرگذاران بر کانت را روشن می نماید. پس از آن توضیحی در باب ابژکتیویته داده می شود و سپس به بحث از خیال در نقد عقل محض پرداخته می شود.
قوه خیال در نظام شناختی کانت دارای جایگاهی منحصر به فرد است. این نقش به مراتب، فعالانه تر از جایگاه خیال در نظام های فلسفی پیش از کانت است. خیال از سویی در بحث مهم و پیچیده استنتاج استعلائی مقولات فاهمه، فعال است و از سوی دیگر در بحث شاکله سازی این مقولات. این ها هر دو در فرآیند «ابژکتیو»شدن شناخت حائز اهمیتند. به علاوه صور پیشین مکان و زمان، مولود فعالیت این قوه اند. همه این امور نشانگر برجستگی خیال در معرفت شناسی این فیلسوف هستند؛ امری که در اخلاف بلافصل وی به وضوح اثر آن آشکار شد. البته این برجستگی، در عین اهمیت آن می تواند آفتی برای معرفت شناسی دانسته شود چرا که ابژکتیویته را مبتنی بر سوژه می نماید.
This article first deals with the historical background of imagination and those who influenced Kant. Then، objectivity is explained and finally، the role of imagination in the Critique of Pure Reason is discussed.
Imagination as a mental faculty has a unique place in Kant’s cognitive system. It plays a more active role in his system than it does in the philosophical systems before Kant. On the one hand، imagination is active in the sophisticated discussion of the transcendental deduction of the categories of understanding. On the other hand، it is active in schematism of the categories. Both of them are important in the objectivity of knowledge. The a priori forms of space and time are born of this faculty. All these are indicative of imagination’s prominent position in Kant’s epistemology; the issue that can be seen clearly in Kant's immediate successors. However، this prominence may be seen as a shortcoming in epistemology since it hinges objectivity on the subject.
خلاصه ماشینی:
"جهت دستیابی بدین هماهنگی میتوان پاسخ این پرسش را بررسی نمود: آیا قوه خیال در ترکیبگری خود، خودانگیخته است یا اینکه تحت سیطره فاهمه است؟ به عبارت دیگر، آیا قوه خیال، این ترکیب را به نحو مستقل انجام میدهد یا تابع قوهای دیگر است؟ کانت در ویراست دوم، میگوید: «پدیدارها به مثابه تصورات محض، تابع هیچ نوع قانون پیوستگی نیستند، مگر تابع آن قانونی که قوه متصلکننده آن را تجویز کند.
اما این تمام ماجرا نیست بلکه «هر گونه ترکیب که حتی خود ادراک حسی بدان وسیله ممکن میشود تابع مقولات است، و چون تجربه عبارت است از: شناخت از راه ادراکهای حسی به هم پیوسته، پس مقولات شرطهای امکان تجربهاند و از این رو، به نحو پیشین برای همه ابژههای تجربه نیز معتبرند» (B161).
در آثار بازمانده از کانت، از مکان و زمان به عنوان شهودهای خودساختة ما یاد میشود که محصول قوة خیالاند: «مکان و زمان، محصولهای (البته محصولهای نخستین) خیال خود ما هستند، در نتیجه شهودهای خود - آفریدهاند، مادام که سوژه، خودش را متأثر میکند و بدین وسیله پدیدار است، نه شئ [Sache] فینفسه» (Kant, 1998: 176, 185) نتیجهگیری چنانکه مشاهده شد، قوه خیال در نظام استعلائی کانت نه تنها در فرآیند ابژکتیوسازی شناخت، کنشگری فعال است بلکه حصول صور پیشین مکان و زمان برای ما نیز به واسطه تواناییهای خیال است."