چکیده:
علوم مختلف (از جمله فیزیک، زیست شناختی و فلسفه) از زوایای گوناگون در راستای توصیف چیستی آگاهی، کوشیده اند و همه دست کم در یک نتیجه هم داستانند: آگاهی موضوع پیچیده ای است. پارادایم غالب در کنکاش پیرامون آگاهی، حوزه علوم عصبی و شناختی است. مقاله حاضر، پس از مروری بر جایگاه آگاهی در گستره علوم مرتبط با آن، دریچه ای نوین از منظر نظریه پیچیدگی و آشوب در باب این مبحث می گشاید. برای این منظور با یاری گرفتن از دو مفهوم کنترل آشوب و اصل ظهور، کوشش شده است توضیحی اولیه در باره مسئله آگاهی ارائه شود. بر اساس این رویکرد، یک نیروی بی نهایت کوچک، از طریق اعمال انرژی های بسیار بسیار کوچک ممکن است بتواند کنترل سیستم پیچیده و آشوبناک مغز را در دست گیرد و خواستگاه اصلی آگاهی باشد. در نتیجه، آگاهی می تواند شکلی بی اندازه پیچیده از تجلی پدیده ظهور، از خلال شبکه تعاملات عصبی مغز برشمرده شود.
Different fields of science (including physics، biology، psychology and philosophy (have had various scientific endeavors to describe the nature of consciousness. They all agree on the point that: “consciousness is a complex issue”.
Neurological and cognitive science is the dominant paradigm in consciousness studies. This article، after presenting a review of the status of consciousness in the realm of related sciences، is going to open a new window to this topic -“complexity and chaos theory”. For this purpose، with the help of the concepts such as “Control of chaos” and “The Emergence” an attempt has been made to give a primary explanation about the problem of consciousness.
According to this approach، an infinitesimal force may be able to take control of complex and chaotic system in the brain through the influence of very small energies. This may be the main origin of consciousness problem. As a result، consciousness can be extremely complex form of manifestation of the “Emergence” through neural interaction networks in the brain.
خلاصه ماشینی:
"از میان راههای مختلفی که در چارچوب حوزههای مختلف دانشی برای پاسخ به مسئله آگاهی وجود دارد، علاوه بر پارادایم غالب علوم عصبی و علوم شناختی، روزنههای جدیدی از جمله در فیزیک کوانتوم و همچنین نظریه آشوب و پیچیدگی باز شده است.
consciousness studies sociotechnical and macropsychological (collective-cognitive) structure ۳- کنترل آشوب و آگاهی آشوبناک توسعه نظریه آشوب و همچنین پیچیدگی در چند دهه گذشته، باعث درک عمیقتر ما از قوانین موجود شده و راه جدیدی برای نگاه کردن به پدیدهها گشوده است؛ تا حدی که گاهی از آن به عنوان تغییر پارادایم یاد میشود (Gidley, 2010).
به عنوان یک نتیجه، ایجاد شرایط لازم برای آشکار شدن پدیده ظهور، با نوسان در لبههای آشوب ممکن میشود Marion & Bacon, 2000)) emergent edge of chaos همان طور که قبلا اشاره شد علوم اعصاب، به عنوان اصلیترین گزینه فعلی دانشمندان به منظور پاسخدهی به سؤال شناخت، به بررسی پیچیدگیهای موجود در شبکه عصبی ساخته شده از میلیاردها نورون میپردازد.
۴- اصل ظهور و آگاهی نوظهور مفهوم ظهور در نظریه پیچیدگی، میتواند به عنوان رویکردی راهگشا برای تفسیر مسئله بنیادین آگاهی باشد؛ بر این اساس، اجزا و واحدهای خرد به گونهای با هم درتعاملند که فعالیت جمعی آنها توسط مجموع فعالیتهای آنها توضیح داده نمیشود و درصورتی که مجموعه ماده و انرژی به اندازه مشخصی بزرگ باشد، ممکن است خروجیهای نوظهور پیشبینیناپذیری از خود نشان دهد."