چکیده:
موضوع این پژوهش بررسی انتقادی رویکردهای نظری مشخصی ست که به عنوان چارچوبی کلی برای تحلیل نابرابری فضایی در تهران معاصر به کار گرفته شده اند. هدف از این کار آن است که سهم نظری هر پژوهش در ارتباط با باقی پژوهش ها مشخص شود و ضمن فهم چارچوب کلی تحلیل نابرابری فضایی، امکانات طرح و بسط نظریات در این زمینه مورد توجه قرار گیرد. علاوه بر این، امید است تا با روشن ساختن مولفه های اصلی تبیین نابرابری فضایی تهران و درک وجوه اشتراک و افتراق میان آن ها، امکان تامل معرفت شناختی و روش شناختی در این رویکردهای اساسی ممکن شده و پی گیری حوزه های جدیدی در مطالعات نابرابری در شهر تهران ممکن شود. از این رو، در ابتدا از طریق مرور مختصر ادبیات جامعه شناختی پیرامون تبیین نابرابری فضایی، تلاش می شود تا کلیتی درباره ی مفاهیم و پیش فرض های اصلی این حوزه از دانش از منظری عام ارائه شود. در ادامه، به روش کتابخانه ای و با پی گیری و بررسی موضوعی آرشیو مطالب منتشرشده پیرامون نابرابری فضایی، آراء و نظرات محققانی که به طور خاص تهران را به موضوع پژوهش و بررسی خود تبدیل کرده اند، نقد و بررسی شده است. با بهره گیری از ادبیات موضوع، تلاش شده تا یافته های پژوهش در سه سطح تحلیل خرد و کلان و میانه دسته بندی شود تا امکان تفسیر و بررسی نظریات متناسب با سطح تحلیل شان میسر باشد. نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد که پیش فرض های مشترکی میان تحقیقات مربوط به این حوزه وجود دارد و در عین حال، جنبه هایی از نابرابری فضایی در شهر تهران هنوز مورد واکاوی تاریخی و جامعه شناختی قرار نگرفته اند یا آن که جای بررسی های دقیق تر و جزئی تری وجود دارد. از این رو، می توان بر پایه ی این بررسی، حوزه ای از پژوهش را برای درک بهتر روند تحولات نابرابر شهر تهران پیشنهاد کرد.
خلاصه ماشینی:
در مقايسه با ساير شهرهاي ايران ، و به علل متعدد تاريخي، متغيرهايي همچون جمعيت ، تراکم ، سرانه هاي زيستي، توزيع امکانات زندگي، و ميزان برخورداري طبقات مختلف از اين شهر، فُرم نامتوازن و آزاردهنده اي به خود گرفته و سبب پديد آمدن شرايط بسيار ويژه اي شده که قرارگيري تهران در کانون مطالعه جامعه شناختي را به امري معنيدار تبديل کرده است .
با نظر به ضرورت هاي نظري و عملي در مطالعات شهري، پرسش محوري اين پژوهش را ميتوان اين گونه صورت بندي کرد که روند گسترش نابرابري فضايي در تهران معاصر، چگونه در متون جامعه شناسي تحليل و تبيين شده است و پژوهشگران مختلف چه رويکردهاي نظري مشخصي را براي «تبيين » اين پديده به کار گرفته اند.
در اين راه ، سعي شده تا با اتکا به شاخص هايي نظير «کيفيت و پايداري فضا» يا شاخص «مطلوبيت فضا» و نيز، متغيرهايي مانند «درآمد» يا «ميزان تحصيلات ساکنان يک منطقه شهري» و برآورد «سرانه هاي فضايي و جمعيتي» در آن مناطق ، ميزان نابرابري فضايي، به شيوه کمّي يا کيفي، مورد «سنجش » قرار گيرد و شاخص هايي براي درک ابعاد و گستردگي اين پديده در موقعيت هاي شهري متفاوت و مقايسه آن ها باهم ، به دست داده شود (رهنمايي و ديگران ، ١٣٩١: ٥٠ و ٥٢؛ لطيفي و بابا گلي ، ١٣٩٤؛ موحد و ديگران ، ١٣٩٣؛ بزرگ نژاد، ١٣٩٣).
مرور نظريات و چارچوب نظري در چارچوب مفاهيم و نظريات جامعه شناسي، مسئله پيدايش و دگرگوني نابرابري فضايي چگونه و در چه سطوحي تبيين شده است ؟ در اينجا تلاش ميشود تا از طريق اشاره مختصر به رئوس کلي برخي از تئوريهاي مطرح در اين حوزه ، مبنايي نظري و مفهومي براي ارائه دسته بندي و يافتن مختصات تحليل هاي مرتبط با تهران معاصر و سرانجام ، نقد آن ها فراهم شود.