چکیده:
دیدگاه ویتگنشتاین متأخر دربارۀ مسائلی مانند زبان، معنا، فلسفه و کارکردهای آن تأثیر بسیاری در زمینههای مختلف علوم انسانی گذاشته و حقوق هم در این میان بیبهره نبوده است. بسیاری از حقوقدانها از آرای او در تفاسیر خود از واژگان حقوقی، فرایند تصمیمگیری حقوقی یا نقد و بررسی مکاتب مختلف بهرهمند شدهاند. چنین استفادههایی از آرای ویتگنشتاین به مباحث نظری منحصر نیست و حتی قضات هم در مستدل کردن آرای خود از افکار او بهره بردهاند. در زمینۀ تفسیر واژگان حقوقی هواداران ویتگنشتاین سعی کردهاند که آنها را با توجه به زمینۀ کاربردشان معنا کنند؛ بههمین دلیل با هر گونه تلقی که برداشتی ایستا از این واژگان داشته باشد، مخالفت کردهاند. چنین دیدگاۀ در تلقی سنتی ما از قراردادها انقلابی به پا خواهد کرد. ویتگنشتاین معیارهایی را در اختیار ما مینهد تا با استفاده از آنها بتوانیم بسیاری از اعوجاجات و کجفهمیهای مکاتب حقوقی را کشف کنیم؛ کجفهمیهایی که در خصوص شناسایی حقوق، چگونگی تصمیمگیری در آن و نحوۀ بهتوافقرسیدن یا منشأ اختلافهاست. و همچنین بتوانیم از این راه بسیاری از این مکاتب را منحل کنیم.
خلاصه ماشینی:
"اگـر ایـن دیدگاه را بپذیریم ، تنها پرسشی که در حقوق باقی می مانـد، ایـن اسـت کـه آیـا فـلان حـق یـا «کنش ١» درزمرة فلان دسته قرار می گیرد یا خیر؟ (به عنوان مثال آیا حق تغذیـۀ سـالم در زمـرة حقوق بنیادین تلقی می شود یا نه ) و اینکه کدام نهاد دولتی و قدرتمند وظیفه دارد که بـه صـورت 2 رسمی محتوای دسته بندی های حقوقی را مشخص کند؟ به نظر می رسد که پیش از دیدگاه ویتگنشتاینی ، دو مکتب در حقـوق وجـود دارد کـه بـاوجود تفاوت های بنیادین با یکدیگر دیدگاه یکسانی به زبان حقوق به عنوان امری توصیف گر دارند؛ هـر دو دیدگاه واژگان حقوق را برچسبی برای اموری موجود می دانند؛ هرچند دربارة اینکه این واژگان برچسب چه چیزی هستند، با یکدیگر اختلاف دارند.
بـه نظـر او، چهـار روش بـرای رسیدن به یک تصمیم قضایی وجود دارد که قضات از هیچ یک از آنها به تنهایی استفاده نمی کنند: روش اول روش منطقی - فلسفی است ؛ روش دوم و سوم استفاده از سنت و تاریخ و آخرین روش هم روش جامعه شناختی است که نیازها و عوامل اصلی رفاه عمومی را در نظر می گیرد و شـرایط تغییر حقوق را در راستای نیازها و تغییرات جامعه فراهم می کند.
قاضی بـه بحث شباهت خانوادگی در آرای ویتگنشتاین اشاره می کند و می گوید که از دید او نمی توان برای چنین واژه ای معنای کاملا مشخصی را در نظر گرفت ؛ زیرا هیچ عنصر مشترکی وجود نـدارد کـه میان تمام بازی ها مشترک باشد."