چکیده:
هر واژه قرآنی دارای یک یا چند معنای عرفی لغوی و یا شرعی است که در اصطلاح علم اصول از آن به حقیقت عرفی، حقیقت لغوی و حقیقت شرعی یاد می شود. منشا حقیقت لغوی، وضع است. منشا حقیقت شرعی، تعیین یا تعین لفظ در معنای مورد نظر شارع و خاستگاه حقیقت عرفی نیز قرارداد و تفاهم مردم برکاربرد الفاظ خاص در معانی خاص است. ممکن است برخی واژگان، استعداد برتافتن دو یا سه حقیقت از حقایق سه گانه فوق را داشته باشند. حال در صورت عدم وجود قرینه برای تعیین معنای این واژگان، آن ها را باید به کدام یک از معانی حمل نمود؟ رسالت این پژوهش، بررسی وجوه مختلف تعدد معانی واژگان قرآنی و تعیین معنای صحیح از میان معانی مفروض برای یک واژه است.
در این میان، حقیقت عرفی به دلیل لزوم هم سانی زبان قرآن با زبان مخاطبان، از اعتبار بیشتری برخوردار است و هنگام تردید در تعیین معنای معیار واژگان قرآنی، اگر قرینه ای بر تعیین هر یک از آن حقایق نباشد، حقیقت عرفی تقدم می یابد. این ادعا ابتدا با طرح مقدماتی در تعریف حقایق سه گانه و افزودن «حقیقت قرآنی» به آن، و سپس با استدلال به برخی آیات قرآنی به اثبات می رسد.
Every Quranic word holds one or several conventional، lexical، orcanonical meanings which، in methodology، are referred to as conventional truth، lexical truth، and canonical truth. The source of the lexical truth is imposition. The source of the canonical truth is designating or specifying a term whose meaning is in the lawgiver’s mind، and the source of conventional truth is the contracts and agreements among people on the use of certain terms with certain meanings. Some terms، perhaps، are capable of carrying all three kinds the aforementioned truth. In the case of the absence of an equivalent for these words، which meaning should they carry? This paper aims to study different aspects of the variety of meanings of Quranic words and designating a proper meaning to a word from among the three given meanings.
Among these، the conventional truth enjoys more validity due to the necessity of the similarity of the language of the Quran to that of the audience، and when one is in doubt as to which meaning a word carries، in case there is not equivalent for any of the truths، the conventional truth is of the highest priority. This claim is shown by، first، by giving an introduction on the definition of the three kinds of truth and adding the “Quranic truth” to them and then reasoning based on some Quranic verses.
خلاصه ماشینی:
"واژه «لسان» در این آیه، مفهوم عامی است که شامل سه سطح از معنا میشود که زبان قرآن، خود را مقید به همآهنگی با آنها میداند و آن سه عبارتند از: لغت قوم، فرهنگ زبانی قوم و سطح فهم قوم که در ادامه آنها را بررسی میکنیم: الف ـ لزوم همآهنگی با«لغت قوم» «لسان»، ابزار کلام و به معنای «لغت» است، (طوسی، بیتا: 13/214) همین معنا در منابع لغوی نیز نقل شده است.
با توجه به نتایج به دست آمده و استدلالهایی که در ورد لزوم اتباع زبان دین از لسان قوم ارائه گردید، در این خصوص میتوان به «اصالت معانی عرفی» اعتماد کرد؛ به این معنا که اگر میان معانی لغوی، شرعی و عرفی تردید ایجاد شد و قرینهای برای تعیین یکی از این معانی موجود نبود، در این صورت، معنای عرفی مقدم است و باید بر اساس آن عمل نمود، مگر معنای عرفی مورد نظر، متأخر از زمان نزول باشد، یا هم آهنگی لازم میان اکثریت عرف در تعیین معنای آن لفظ وجود نداشته باشد و یا دلیل قطعی بر عدم اعتبار معنای عرفی در موارد خاص یافت گردد.
7ـ نقد کلام برخی از اخباریان اگر ثابت گردد که عرف عام در معناشناسی واژگان به ویژه واژگان مندرج در خطابات شرعی، اهل مسامحه و تساهل است، به گونهای که امکان سوء فهم مفاهیم فراهم میشود، در این صورت تردیدی نیست که چنین عرفی معتبر نیست و هیچ گوینده حکیمی نیز سخنان خود را بر مبنای چنین عرفی سامان نمیدهد، اما عرفی که براساس اصول محاوره و مفاهمه، دقتهای ضروری را در گفتار و فهم و اعمال میکند، چرا باید مورد خطاب قرار نگیرد و چرا شارع و ماتن حکیم، سخنان خود را از دسترس چنین عرفی خارج سازد؟ اساسا سخن گفتن برخلاف اصول محاوره و مفاهمه عرف، از گوینده حکیم پذیرفتنی نیست."