چکیده:
در این مقاله تلاش میشود تا «منطق تکوین» اولین دولت مدرن ایرانی برحسب پویایی برآمده از مواجهه و تلفیق مؤلفههای نهادی دولت سنتی ایرانی و ویژگیهای نهادی دولت مدرن توضیح داده شود، درحالیکه گروهی در ذیل رویکرد «گسست» با تمرکز بر نهادها و کارکردهای نوسازانۀ دولت رضاشاهی، آن را دولتی مدرن و دارای تمایز مبنایی با دولت سنتی میدانند، گروهی دیگر در ذیل رویکرد «تداوم»این دولت را در ادامۀ حکمرانی سنتی ایرانی تحلیل میکنند. این مقاله با نقد هر دو رویکرد، به اتکای تحلیلی از ماهیت دولت سنتی ایرانی، میکوشد تا زمینهای برای فهم ماهیت دولت پهلوی، برحسب تلفیق و همجوشی مؤلفههای دولت پاتریمونیال سنتی، با ابزارها و نهادهای دولت مدرن فراهم آورد. مقاله معتقد است که این همزیستی نهادی اگرچه گسستی بنیادین از دولت پاتریمونیال سنتی بود و توانست به ضعف ساختاری آن دولت غلبه کند، این امر به هزینۀ تحریف نظاممند شکلگیری دولت مدرن صورت گرفت؛ تحریفی که متضمن تثبیت نهادها و مناسبات حامیپرورانه در متن دولت جدید، تهی شدن این نهادها از استقلال نهادی و بدل شدن آنها به ابزار قدرت شخصی حاکم و خاندان وی بوده است. چنین دولتی در گونهشناسی نظریهپردازان نئووبری دولت، نئوپاتریمونیالیسم نامیده شده است. نویسنده باور دارد توجه به ترکیب نهادی پیچیدۀ این شکل از دولت، بهعنوان میراث نهادی اولین دولت جدید در ایران از آن جهت اهمیت دارد که سرنوشت سیاست و نیز توسعه در دوران بعد بهشدت تحت تأثیر آثار بسیار مخرب این میراث بوده است.
The present article aims to investigate the essence of the first Pahlavi State given its institutional legacy for the next periods. Although the first Pahlavi state approaches a modernizing authoritarian state model in terms of deployment model and modernization functions، however، our understanding of the essence of this state would be incomplete if extended formation of state monarchy and its institutional results are left unnoticed. The extended monarchy modelcaused the aforementioned state to witness، in a clearly declining trend، the revival and reproduction of the Iranian Traditional Monarchy characteristics in the new state and fading away of other features of the former state under the influence of dominant traditional monarchy characteristics.
خلاصه ماشینی:
او براساس نحوه تلفیق این دو شکل از قدرت و حضور و عدم حضور آنها در دولت های مختلف چهار شکل ایده آل دولت را در تاریخ جوامع انسانی شناسایی میکند: (رجوع شود به تصویر صفحه) براساس گونه شناسی مذکور، مان ضمن آنکه با برداشـت وبـری از ماهیـت دولـت فئـودال غربی به عنوان دولتی دارای قدرت زیرساختی و استبدادی پایین موافـق اسـت ، بـا تحلیـل او از ماهیت امپراتوریهای پاتریمونیال شرقی مخالف بوده و معتقد است که اگرچه این دولت هـا از بعد قدرت استبدادی و خودکامه «قوی» بوده اند، برخلاف تفسیر وبری (و تحلیل هـای اسـتبداد شرقی) از ابزارها، سازمان ها، فناوریها و توانـایی لازم بـرای تحقـق یـک قـدرت زیرسـاختی کارامد بر کنترل بر اتباع و تسلط بر کلیۀ محدوده سرزمینی برخوردار نبوده اند.
این دولت اگرچه به واسطۀ شخص محوری، تلقی دولت به عنوان ملک شخصی، خاندان سالاری، شکل دادن به دستگاه اداری مبتنی بر مناسبات شخصی و غلبۀ مناسبات حامیپرورانه در روابط حاکم و زیردستان ، یک دولت مبتنی بر مناسبات پاتریمونیال بود، برخلاف تصویر کلیشه ای شرق شناسانه ، به واسطۀ فقدان قدرت زیرساختی قابل ملاحظه و نیز بستر جغرافیایی و اجتماعی اعمال قدرت از توان و قابلیت اندکی برای اعمال حاکمیت برخوردار بود.
دولت سنتی ایران با آنکه دولتی با قدرت زیرساختی (زیرساخت های مالی، نظامی ، بوروکراتیک و تکنولوژیک ) پایین بود، دولتی شخص مدار، مبتنی بر خاندان سالاری، سیطره مناسبات حامیپرورانۀ حاکم و دربار شاهی با کارگزاران و اتباع و حتیالامکان مبتنی بر عملکرد خودسرانه بود که تداوم خود را از طریق مجموعه ای راهبردهای سیاسی مطابق با روحیه و مناسبات پاتریمونیال تضمین میکرد.