چکیده:
از اهم مباحث الهیاتی حد معرفت انسان نسبت به حق سبحانه است آیا انسان به ساحت قدس ربوی و الوهی رهیافتی دارد و در صورت رهیابی معرفتی انسان به بارگاه الهی و با عنایت به مراتب ذات و اسما و صفات خداوندی، معرفت انسان به کدامیک از این مراتب تعلق می گیرد و آیا معرفت انسان نسبت به مقام الوهی از نوع علم حصولی است یا حضوری؟در این راستا هر یک از دو اندیشمند مورد نظر یعنی ابن سینا و ملاصدرا در عین اشتراک در مواردی چند، چون عدم امکان اکتناه ذات دیدگاه های خاصی نسبت به میزان ا مکان معرفت انسان به حق ارائه نمودندکه ما در این نوشتار با روش توصیفی، تحلیلی در مقام تقریر و نقد آراء آنان بوده نظر مختار را با استفاده از نظرات آنان به نحو مستدل تبیین خواهیم نمود
خلاصه ماشینی:
شیخ در کتاب اشارات با تحلیل مفهوم موجود و با رسیدن به مفهوم واجب الوجود و به واسطه ی برهان امکان و وجوب که خود آنرا برهان صدیقین مینامد به اثبات ذات خداوند می پردازد (طوسی، 1375، صص22-18, 66) وی شبیه چنین ساختاری را در دیگر کتاب هایش نیز بیان کرده است (ابن سینا،1363،ص22؛ همو، 1404، ص216؛ همو،1364،ص235) شیخ الرئیس تصور انسان از خداوند را در نتیجه ی معرفت کسبی و در عین حال در این تصور بی نیاز از غیر (اوّلی التصور) می داند(، همو،1404،ص21) بنابراین و با توجه به اینکه حقیقت واجب، وجود محض است و فاقد علت می باشد ،شناخت عقلی انسان نسبت به حق شناخت ضعیف و از طریق لوازم خواهد بود.
(همان) چنان که در نهج البلاغه آمده است: کلت الالسن عن غایه صفته و العقول عن کنه معرفته (نهج البلاغه، خطبه1) با توجه به این که قدرت عقل در حیطه ی ادراک مفاهیم کلی و درک لوازم وجودات می باشد، لذا نهایت معرفت او نسبت به پروردگار علم اجمالی به اثبات وجودِ او و نزاهت او از صفات امکانی خواهد بود و از شهود تجلیات و ظهورات او به شکل تفصیلی و به طریق اولی از ادراک کنه ذات او محروم می باشد( (صدرالمتألهین، 1361، ص40) صدرا دلیل غیر معلوم بودن ذات باری تعالی به علم حصولی را نحوه ی وجود خاص واجب می داند که خارجیت عین ذات اوست و حصول صورت معلوم نزد ذهن را در حقائقی مجاز می داند که بتوان همانگونه که به وجود خارجی موجودند، در ذهن نیز به وجود ذهنی موجود گردند؛ در صورتی که چنین چیزی برای واجب که خارجیت عین ذات اوست ناممکن است والّا مستلزم تناقض و یا انقلاب در ذات خواهد بود.