چکیده:
تقدیرگرایی باوری هست که در نگرش و باور های عامه، سرنوشت آدمی از قبل مقدر شده،وتمامی امور بر اساس مقدرات و آن چه از پیش تعیین شده رخ می دهد؛به نحوی که دراین نگرش جایگاهی برای انتخاب و اختیار انسان وجود ندارد.در واقع معتقدان به تقدیر بر این باورند که همه امور و پدیده ها در حیات اجتماعی فرد به کار کرد نیروها و عوامل ماوراءالطبیعه بستگی دارد. در این مقاله تلاش بر اینست تا ضمن ریشه یابی مولفه ها و مصادیق تقدیرگرایی در سفرنامه های دوره صفویه، از جمله: بخت و اقبال، سعد و نحس ایام ، استبداد و تقدس مابی شاه و... دیدگاه این سفرنامه نویسان مورد نقد وارزیابی قرار گیرد. بر این اساس، یافته های پژوهش حاکی از آن است که تقدیرگرایی در دوره صفوی از جایگاه ویژه ای در میان ایرانیان و شاهان صفوی( چه در حوزه اجتماع و چه در حوزه سیاست) برخوردار بوده است، به طوری که این ویژگی از دیدگاه سفرنامه نویسان این دوره نظیر شاردن،تاورنیه،کمپفر،پیترو دلاواله، سانسون و کروسینسکی مغفول نمانده است و در جای جای سفرنامه های خود به تقدیرگرایی و مولفه های مرتبط با آن اشاره نموده ، آنرا بازتاب داده اند. آنان بر این باورند که تقدیرگرایی در فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان رسوخ کرده است و آن را یکی از موانع فرهنگی- اجتماعی توسعه جامعه عصر صفوی می دانند.
خلاصه ماشینی:
"با مراجعه به سفرنامههای عصر صفویه و بررسی آنها به این نتیجه میرسیم که موضوع بخت و اقبال تأکید بر زودگذر بودن دنیا، و نگاه مشیتانگارانه به رویدادها، که به قول شاردن به «جهانبینی فرهنگی و فلسفی خاص ایرانیان» 4 برمیگردد، نه تنها به تولید ثروت، انباشت سرمایه و شکلگیری نهادهای سرمایهداری منجر نشد، بلکه این تقدیرگرایی در درون خود نوعی انفعال و بیتفاوتی، و دوری گزیدن از کارهای عامالمنفعه را به همراه داشته است.
3. تقدیرگرایی و استبداد (تقدسمأبی و الوهیت شاه) سفرنامهنویسان عصر صفوی، ضمن اینکه استبداد را از عوامل بسیار مهم و مؤثر در شکلگیری فرهنگ و شخصیت ایرانیان دانستهاند، براین نکته نیز تأکید ورزیدهاند که استبداد و اعتقاد به الوهی بودن پادشاه، در تقدیرباوری ایرانیان و «احساس عدم کنترل بر سرنوشت خویش» در دوره صفویه نقش مهمی داشته است.
ایرانیان در آن دوره بودهاند، و بهنوعی درک عینی و بصری که این سفرنامهنویسان از جامعه عصر صفوی سفرنامههای ونیزیان در ایران، ص 474؛ سانسون، سفرنامه سانسون (وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان صفوی)، ص 170.
که بیشتر در قالب سفیر، مبلغ مذهبی، تاجر و جهانگرد به ایران مسافرت کردند، در نوشتههای خود به تفصیل از اعتقاد و باورمندی ایرانیان به سرنوشت و تقدیر، بخت و اقبال، طالعبینی و نجوم و باور به سعد و نحس ایام چه در میان شاهان و حاکمان صفوی و چه در میان مردم سخن گفتهاند؛ تا جایی که بر طبق گزارش این سفرنامهها برگزاری مراسم تاجگذاری، جنگیدن با دشمن، پذیرفتن سفرا، ترتیب دادن میهمانیها، بر اسب نشستن و رفتن به شکار، به تفریح رفتن، مراجعه به طبیب جهت مداوا و ..."