چکیده:
هدف: مسئله اصلی این تحقیق پاسخ به این دو پرسش بود که: اولا چه تلقی ای از علم سبب شد تا جامعه شناسان معرفت نتوانند محتوای معرفت علمی را مورد بررسی های جامعه شناختی قرار دهند؟ ثانیا چه عواملی سبب شد تا تامس کوهن توانست برای اولین بار این کار را انجام دهد؟ روش: روش تحقیق، اسنادی - تحلیلی بود و با مراجعه به متون جامعه شناسی معرفت، فلسفه علم و جامعه شناسی معرفت علمی سعی شد تا پرسشهای ذکر شده بررسی شوند. یافته ها و نتیجه گیری: جامعه شناسان معرفت به دلیل نگرش پوزیتیویستی نتوانستند معرفت علمی را مورد کاوشهای جامعه شناختی قرار دهند؛ در حالی که تامس کوهن به دلیل آشنایی با فلسفه ویتگنشتاین و برگرفتن نگرشی غیر پوزیتیویستی، کوشید برای اولین بار امکان بررسی جامعه شناختی معرفت علمی را مطرح کند.
Objectives:Why did sociology of knowledge could not show the relationship between scientific theories and the social context within which it arises? What prompted Thomas Kuhn toward sociology of scientific knowledge?
Method: The method of this research is ducumantry- analytical using sociology of knowledge، philosophy of science and sociology of scientific knowledge texts for answering the questions.
Results and Conclusion: The author of the present article concluded that sociology of knowledge could not show the relationship between scientific theories and the social context because the conception of science from sociological point of view is positivistic; while Thomas Kuhn -influenced by Wittgenstein and his nonposivistic view - was able to show the possibility of sociology of scientific knowledge for the first time.
خلاصه ماشینی:
جامعهشناسی معرفت، جامعهشناسی معرفت علمی، نظریۀ پارادایمی، مردمشناسی علم الف) مقدمه گرچه به نظر میرسد جامعهشناسی معرفت یکی از زیرشاخههای جامعهشناسی است، اما تأملات در این حوزه، همزمان با شکلگیری جامعهشناسی در قرن نوزدهم و در نظریهپردازیهای متفکرانی همچون دورکیم و مارکس آغاز شد و در قرن بیستم توسط شلر گسترش یافت و در کتاب «ایدئولوژی و اتوپیا»ی کارل مانهایم به عنوان یکی از زیرشاخههای تخصصی جامعهشناسی پیریزی شد.
(همان، 177) با توجه به اینکه مقولاتی همچون فضا و زمان، مقولاتیاند که مبنای علم جدید را نیز تشکیل میدهند و دورکیم آنها را مورد بررسی جامعهشناسی معرفت قرار میدهد؛ حال این پرسش مطرح میشود که آیا از نظر دورکیم تأثیر عوامل و شرایط اجتماعی در معرفت علمی چیست؟ دورکیم در کتاب «قواعد روش اجتماعی» معتقد است که جامعهشناسان باید خود را نزدیک کنند به «حالت ذهنی فیزیکدانان، شیمیدانان و فیزیولوژیستها زمانی که گام به قلمروهای هنوز کشفنشدهای در حوزه علمیشان میگذارند»(دورکیم، 1982: 37)؛ زیرا معرفت علمی، معرفتی روشمند است و تنها کسانی میتوانند در آن کار کنند که دارای ذهنی روشمند باشند.
4. کارل مانهایم گرچه در بسیاری از جامعهشناسان آلمان اوایل قرن بیستم، رگههایی از آنچه تقریبا میتوان جامعهشناسی معرفت نامید، وجود دارد؛ اما نقش اصلی در این زمینه از آن کارل مانهایم<FootNote No="42" Text=" Karl Mannheim"/>(1947-1893) است که بدنۀ اصلی نظریه را به صورتی شکل داد که به عنوان یک رشتۀ تخصصی مطرح شد.