چکیده:
پرسش از رابطه وجودی الفاظ و مفاهیم قرآنی با کنه وحی و چگونگی اعتبار آنها از مسائل مطرح در علم کلام است. تحقیق حاضر با نگاهی به پیشینه تاریخی بحث و با روش تحلیلیاسنادی، و با تکیه بر نظر محمدحسین طباطبایی و جوادی آملی در پاسخ به پرسش از فرآیندی معقول برای فهم کلام، با نظر به غایت فعل الاهی، که هدایت و درک مقصود متکلم از سوی بشر است، این نتیجه را افاده میکند که وحی و کلام الاهی، فعل و جعل الاهی است، که غایت آن تحقق هدایت بوده و لازمه آن نزول و دریافت وحی در قالب مفاهمه بشری است. این حقیقت از مرتبه کنه تا مرتبه اعتبار، امر واحدی است که نفس نبوی به سبب جامعیت و تناسب آن با عوالم مختلف، واسطه در نزول و ظهور مراتب گوناگون آن است و حقیقت نبی، هرچند از نظرگاه فلسفی عین علمی وحی و کلام قرار میگیرد، اما فاعل کلام نیست، و مسیر و ظرف تحقق و نزول وحی با جعل الاهی است.
The Question of the existential relationship between the Quranic words and concepts to the essence of revelation and the how of their validity has been raised in theology. This paper is an attempt to analyze the truth of revelation as an existential issue, using documentary research and philosophical explanations of Professor Tabatabaei and Javadi Amoli in describing a rational process for understanding Divine word with regard to the end of Divine act. As is concluded, revelation and Divine word is an action by God; as by Divine word is intended human guidance, it is necessary for him/her to understand it. So, revelation, from its essence to its being perceived and expressed would be a single reality and the Prophet`s soul would be a middle agent in the process of revelation.
خلاصه ماشینی:
تحقیق حاضر با روش تحقیق اسنادی بر آن است تا با گذری کوتاه بر اندیشه کلام نفسی، ظهور حقیقت وحی و تنزیل آن از مرتبه ملکوتی آن تا مرتبه اعتبار و تلبس به عربیت را، با تحلیل دیدگاه طباطبایی و جوادی آملی تبیین کند؛ و بهخصوص پاسخ به این پرسش را جستوجو خواهد کرد که سیر نزول وحی و کلام الاهی با چه فرآیندی تبیینپذیر است، که هم ایرادهای واردشده بر اندیشه کلام نفسی را نداشته باشد و هم حدوث کلام به عنوان فعل الاهی را که غایت آن فهم پیام و مقصود خالق و تحقق هدایت است، به شکلی معقول توجیه کند.
3. انواع وحی «وحی» در اصطلاح و به معنای رابطه خاص بین خداوند و انبیای الاهی انواعی دارد که قرآن کریم در آیه «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یکلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یرْسِلَ رَسُولًا فَیوحِی بِإِذْنِهِ» (شوری: 51) بهاجمال به آن اشاره میکند، که طبق دیدگاه طباطبایی، لفظ «وحیاً» در آیه و دو قِسم پس از آن، هر سه از مصادیق تکلم خداوند با بشر است، با این تفاوت که در قِسم اول، مراد، سخنگفتن خفی و بدون واسطه خداوند با پیامبر اسلام9 است و در دو قِسم دیگر، وحی باواسطه است؛ یعنی وجود حجاب و نیز حضرت جبرائیل، واسطه بین خداوند و انبیای الاهیاند (طباطبایی، 1417: 18/73-74).