چکیده:
هدف: هدف مقاله حاضر شناخت ادله و شواهد موجود در آرای دو تن از متفکران معاصر برای امکان یا امتناع بنا نهادن فلسفه سیاسی مدرن بوده است.
روش: این مقاله در گام نخست با روش اسنادی مبتنی بر متون و نوشته های متفکران مورد بحث، به کاوش در پاسخ به پرسش تحقیق در آرای هر یک از متفکران پرداخته و سپس به روش مقایسه ای، به شناسایی وجوه افتراق و اشتراک دو اندیشمند در نگرش به اسلامی سازی دانش سیاسی پرداخته است.
یافته ها: الگوی فکری شهید مطهری بر خلاف داوری که با تاکید بر تفاوتهای غرب و اسلام، غرب را کلیت واحد قلمداد کرده و قائل به تباین ماهوی آن با اسلام است؛ غرب را به اجزای آن قابل تقسیم می داند. شهید مطهری متاثر از فلسفه صدرایی و اندیشه های علامه طباطبایی و امام خمینی(ره)، ولی داوری متاثر از فارابی و فردید است. شهید مطهری به دموکراسی اسلامی، نگاهی مثبت و داوری، نگاهی منفی دارد. اسلامی سازی دانش مدرن از نظر داوری، با رویکرد صرفا درون دینی میسر است؛ در حالی که مطهری، تجربه مدرنیته را در این جهت مغتنم می شمرد.
نتیجه گیری: با شیوه شهید مطهری می توان مبانی اصلی و کلی اسلامی خود را حفظ و در عین حال برای ساختارهای جدید، متناسب با شرایط و اقتضائات مدرن، اندیشه کرد. به نظر می رسد نظرات شهید مطهری در مقایسه با دیدگاههای دکتر داوری برای فضای فعلی جامعه اسلامی کارامد تر است. با توجه به این فرض مهم که ساختارها در شکل گیری اندیشه ها و افکار انسان نقش انکارناپذیری ایفا می کنند، بالطبع کنشها و رفتار انسانها نیز دردوران جدید تغییرخواهند کرد.
Objectives: Native and islamic approach to the humanities has always been a concern among elites and managers. The purpose of this study is to analyze the possibility of islamicization of politic science from viewpoint of shahid motaharri and dr. davari.
Method: The method of the present article is documentary based on related scholars articles and scientific texts.
Results: Our results indicate that the thinking method of dr. davari is different from motahhari، s way of thought. Motahari is influenced by sadraee philosophy and allameh tabatabaee and Imam Khomeini while davari is affected by farabi and fardid. Motaharrie، s point of view is positive concerning Islamic democracy while davari have a negative look at the subject. Davari believes that islamicization of modern sciences is possible only through religious approach while motahari considers the experiences in the field of modernism as useful.
Conclusion: The author of the article concludes that through motaharie، s ideas we will succeed in developing Islamic fundamentals' and at the same time modern structures and new circumstances. The author of the research believes that shahid motahari، s opinions in comparison to Dr. Davari، s is more efficient in the current situation of Islamic community.
خلاصه ماشینی:
به جرئت میتوان گفت که این کتاب، اولین کتاب در تاریخ فلسفۀ اسلامی است که بحث معرفتشناسی را بسیار جدی تلقی کرده و در جای جای این کتاب تأکید میکند که اساسا تا ذهن (یعنی یکی از مباحث اصلی در معرفتشناسی غرب) را نشناسیم، نمیتوانیم فلسفه داشته باشیم(مطهری، 1372ج : 25).
(همو، 1385: 251) علاوه بر مسائل ظاهری غرب، ایشان دربارۀ مسائل فلسفی و فکری نیز چنین نظری داشته و در اخذ برخی از عوارض مثبت تجدد و کارهای غربیان که آنها را مفید میدید، درنگ نمیکرد و گاه غربیان را به خاطر برخی از این مسائل میستود؛ از جمله میتوان به اهمیت دادن به متدولوژی(همو، 1372/ج: 80)، توجه تاریخی در بیان مباحث برای فهم بهتر آنها(همان: 72)، توجه به معرفتشناسی و تعیین حوزۀ توانایی عقل(همو، 1372/ب: 195-192)، انجام مطالعات تطبیقی برای درک بهتر اسلام و ...
(همان: 66) ج) دکتر رضا داوری اردکانی: کل دیدن اندیشۀ غربی و عدم امکان شکلگیری فلسفۀ سیاسی مدرن در مقابل دیدگاهی که قائل به اقتباس برخی وجوه مدرنیته و تلفیق آن با سنت است، دیدگاه دیگری علم و فناوری مدرن را به کلی مضر دانسته، اخذ جزیی از آن را به دلیل پیوستگی با تمام منظومۀ فکری غرب، امری ناممکن میداند.
به طور خلاصه میتوان گفت که الگوی فکری شهید مطهری بر خلاف داوری که فقط بر تفاوتهای غرب و اسلام تأکید دارد، برای شکلگیری روش و فلسفۀ سیاسی مدرن اسلامی مفیدتر است؛ بدین معنا که میتوان مبانی اصلی و کلی اسلامی خود را حفظ و در عین حال، برای ساختارهای جدید، متناسب با شرایط و اقتضائات مدرن اندیشه کرد.