چکیده:
پس از فروپاشی شوروی، «بنیادگرایی و افزایش خشونت در آسیای مرکزی»، یکی از موضوعهایی است که کشورهای این منطقه با آن مواجه بودهاند؛ این موضوع از چشماندازهایی گوناگون مطالعهشدهاست و پژوهشگران مختلف به دلایل «سیاسی، اقتصادی و فرهنگی» شکلگیریِ این پدیده اشارهکردهاند. هدف این پژوهش، بررسی نقش عوامل خارجی ازجمله نقش عربستان سعودی در گسترش دامنه خشونت در آسیای مرکزی است. با فروپاشی شوروی، عربستان سعودی، تلاشهایی گسترده را برای نفوذ در منطقه آسیای مرکزی انجامدادهاست؛ بخش عمده این تلاشها به بهرهمندی از ابزارهای هویتی برای مدیریت الگوهای رفتاری گروههای مدنظر عربستان در منطقه آسیای مرکزی مربوط میشد؛ کنش این گروهها در سالهای پس از فروپاشی، بهطورعمده بر بنیانهای ادراکی استوار بود که ریشههای آن را در محافل فکری وهابیت عربستان بایدجستجوکرد؛ پرسش اصلی این پژوهش، عبارت از این است که «چگونه الگوهای رفتاری عربستان سعودی به تصاعد خشونت در آسیای مرکزی منجرشدهاست؟». یافتههای پژوهش نشانمیدهند که پس از فروپاشی شوروی، عربستان سعودی از طریق گسترش طرح (ایده) وهابیت به این منطقه، موجب انحراف در هویتیابی گروههای اسلامی منطقه آسیای مرکزی شدهاست. مهمترین ویژگی ایده وهابیت عدم تحمل در مقابل سایر گروههای هویتی است و این امر، دامنه خشونت را در آسیای مرکزی افزایشدادهاست
خلاصه ماشینی:
خشونتهای قومی، سیاسی، جنایی، تروریستی و انقلابی ازجمله خشونتهایی هستند که در سالهای پس از فروپاشی شوروی در منطقه آسیای مرکزی بهتناوب مشاهدهشدهاند؛ دراینمیان، پژوهشگران و مطالعات مختلف در چرایی شکلگیری این پدیده، به دلایل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و همچنین نقش عوامل خارجی مانند اقدامهای بازیگران قدرتمند جهانی نظیر ایالات متحده آمریکا بهویژه پس از تحولات 11 سپتامبر اشارهکردهاند؛ عنصر مغفول در این دسته از پژوهشها نادیدهگرفتن نقش کنشگران هویتی و بهخصوص اقدام کشورهایی مانند عربستان سعودی در انحراف جریانهای اسلامگرای منطقه آسیای مرکزی و تشویق آنها به اعمال اقدامهای خشونتآمیز در این منطقه است؛ هدف پژوهش حاضر، پوششدادن به چنین شکافی در ادبیات مربوط به مطالعات منطقه آسیای مرکزی است.
ایران و ترکیه ازجمله کشورهایی بودند که به دلیل روابط تاریخی و فرهنگی با منطقه آسیای مرکزی، حتی پیش از تشکیل دولت مرکزی در اتحادیه شوروی از ابزارهایی مناسبتر برای برقراری ارتباط با کشورهای آسیای مرکزی بهرهمند بودند؛ عربستان و پاکستان برخلاف کشورهای یادشده، چون بازیگر ثانوی در منطقه آسیای مرکزی محسوبمیشدند، برای بسط نفوذ خود به آسیای مرکزی، مجبور بودند تا با گروههایی ارتباط برقرارکنند که در بسیاری از موارد از حوزههای اجتماعی کنارگذاشتهشدهبودند و به اقدامهای خشونتآمیز دستمیزدند؛ با توجه به این موضوع، پژوهش حاضر بهدنبال پاسخدادن به این پرسش است که «عربستان سعودی به چه صورتی باعث گسترش خشونت در آسیای مرکزی شدهاست؟».