خلاصه ماشینی:
5)یعنی نظر شما این است که اگر ورود هم بکنند با آن رویکرد جبرگرایانه خیلی نمیتوانند کمکی به تعلیم و تربیت کنند؟ *نه به خودشان کمکی میکنند نه به کسی.
من از آن روانشناسانی هستم که باتوجه به اینکه رشتهء فرعیام جامعهشناسی بوده خیلی به عناصر جامعهشناختی نگاه دارم و به تربیت اجتماعی نگاه خیلی مؤکدی دارم در حالیکه در آموزش و پرورش یک چنین چیزی اتفاقنمیافتد یعنی این نگاه را آدم در برنامهریزیها نمیبیند.
13)یعنی شما میفرمایید این ضعف کمتوجهی به حوزهء تربیت اجتماعی به تلقی در فلسفهء تعلیم و تربیت مبتنی بر دین برمیگردد؟ *اگر فسلفه به عواملی از جمله نگاهی که ما از دین دریافتکردهایم کشیدهشود، اینکه بالاخره فرد است که مسئول است و باید تغییرکند.
17)به همین عناصری که اشاره کردید چقدر با کتابهای درسی به ویژه کتابهایی که در حوزهء مطالعات اجتماعی الآن است و کتابهایی که میتوانیم بگوییم مرتبط به تربیت اجتماعی است محتوای این کتابها چه مشکلی دارد و چه توصیهای میتوانیم برای این مؤلفین داشتهباشیم؟ *متأسفانه روی کتابها به اصطلاح مطالعات اجتماعی اشراف زیادی ندارم، فقط میدانم یعنی این اطلاعات را دارم که بچهها یکی از حوزههایی که نمرات بسیار ضعیفی میگیرند در حوزه مطالعات اجتماعی است.
بهعنوان مثال در همان جامعهای که شما تصویرنمودید، در جامعه این مطالب هست من میتوانم استنباط خودم را بگویم ولی خیلی خوب است که جامعهشناسانمان کمککنند و بگویند که محیط ما چه چیزی را به دانشآموزها و آدمها منتقلمیکند.
در سند وقتی صحبت از تربیت اجتماعی میشود مراد این است که فرد بهعنوان یک عضو اجتماع، شهروند کارآمد و با کفایتی برای جامعه شود.