چکیده:
سرریز یا جذب جمعیت و فعالیت کلانشهر در نواحی پیرامونی آن و تحولات نقش و عملکرد مراکز مجاور کلانشهر، پیامدهای مثبت و منفی به همراه دارد که برخورد جداگانه با آنها امکانپذیر، کارآمد و عادلانه نمیباشد. از آنجاییکه مدیریت یک شهر، تلاشی برای اداره پدیدهای خودانگیخته است، پیدایش شهرها، تکامل و رشد آنها، نتیجه تصمیمات زیادی است که افراد برای تعیین محل زندگی، کار، برپایی شرکت، تامین منابع، تفریح، تحصیل و مانند آن، اتخاذ میکنند. در شبکه پیچیدهای از تبادل و همکاری متقابل، هر یک از این تصمیمها به شیوه مستقیم یا غیرمستقیم بر یکدیگر تاثیر متقابلی دارند. مناطق پیراشهری، از جمله حوزههای مسئلهدار در مدیریت مناطق کلانشهری هستند؛ اما تفرق سیاسی، مفهومی است که برخی آن را اساسیترین مسئله فراروی مدیریت و حکمروایی اینگونه مناطق میدانند. تفرق سیاسی، نتیجه گسترش محدودههای منطقه کلانشهری فراتر از محدوده یک قلمرو حکومتی واحد مانند شهرداری است. پیشروی کلانشهر تهران و توسعه شهری و روستایی در محیط پیراشهری آن، در شرایطی که سوداگری زمین کنترل نشود و در سطوح مختلف، ابزار و سازوکاری برای هدایت نظاممند آن وجود نداشته باشد، موجب انحطاط زیستمحیطی، اجتماعی، اقتصادی، کیفیت زندگی و اکولوژیک منطقه میشود. از این رو در این پژوهش، تلاش شده است ضمن مطالعه و بررسی ادبیات مدیریت مناطق کلانشهری، به بررسی مسائلی که ضرورت توجه به مدیریت مناطق پیراشهری را میطلبد، پرداخته شود. یکی از اهداف اصلی این پژوهش، ارائه سیاستهایی در نظام مدیریت مناطق پیراشهری در مناطق کلانشهری، برای بهبود تعامل و یکپارچگی درونسازمانی، بین سازمانی و نهادی است. این پژوهش از لحاظ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است. با توجه به نتایج پژوهش از آنجا که منطقه 22 شهر تهران که تحت تاثیر عوامل و نیروهای مختلفی شکل گرفته و در قلمروی فضایی پیرامون کلانشهر گسترش یافته است باید با دقت و حساسیت بیشتری به مدیریت ساختاری- کارکردی آن پرداخته شود.