چکیده:
مقاله حاضر به بررسی جعلباوری معنای زندگی در دیدگاه سورن کرکگور میپردازد. کرکگور، مفهوم «معنا» را به معنی «هدف» میداند و به «زیست دینی» به عنوان عالیترین زیست باور دارد. بر اساس شواهدی که از آثار وی برداشت میشود، معتقد است هدف در زیست دینی قابل کشف نیست بلکه قابل جعل است. سه شاهد بر این نظر وجود دارد: اول اینکه هدف در نظر کرکگور، پارادوکسیکال است و پارادوکس، امر واقعی نیست بلکه امر ذهنی است. دوم اینکه مسیحیت به نظر وی انفسی است نه آفاقی و دین را در امر نامعقول میجوید و در امر مرتبط با ذهن نه مرتبط با خارج و سوم اینکه خداوند را یک موجود آفاقی در نظر نمیگیرد بلکه موجود انفسی در نظر میگیرد که متمرکز در ذهن و ضمیر آدمی است. پیشفرضهای کرکگور در این شواهد عبارت است از ناواقعگرایی هستیشناختی، فردگرایی و ایمانگرایی. تحلیل این سه پیشفرض نشان میدهد کرکگور، به جعلباوری معنای زندگی باور داشته است.
خلاصه ماشینی:
بر اساس پژوهش آفاقي هدف اولا يک حقيقت عيني است که واقعيت فينفسه دارد؛ ثانيا مستقل از ادراک پژوهشگر است و دلبستگي وي به آن را بر نميتابد؛ ثالثا که از دو ويژگي قبلي به دست ميآيد، به عنوان متعلق شناسايي مطرح است ، اما بر اساس پژوهش انفسي هدف ، اولا چه حقيقت عيني داشته باشد و چه نداشته باشد، واقعيت لغيره دارد و امر نسبي است به اين معنا که نسبت ذهن و مفهوم را نشان ميدهد و نه نسبت ذهن و خارج را؛ ثانيا چنانچه نسبي باشد، دلبستگي پژوهشگر را ميطلبد و البته چنانچه کرکگور ميگويد نه دلبستگي صرف بلکه دلبستگي بيحد و حصر و شورمندانه ؛ ثالثا به عنوان امري متمرکز در فاعل شناسايي مطرح است نه متعلق شناسايي که استقلال از ادراک فرد دارد.
امر اخلاقي چون کلي است لذا مطابقي خارج از خود دارد که امر اخلاقي با آن تطبيق داده ميشود و چنانچه کرکگور آن را بپذيرد، کشف باور خواهد بود ولي ايمان چون شخصي است ، معياري جز خودش ندارد و محتواي آن نيز امري پارادوکسيکال است که مطابق خارجي ندارد.
امر ممکن ، عينيت خارجي دارد لذا قابل کشف است ولي امر محال ، عينيت خارجي ندارد و تنها قدرت خداوند است که ميتواند آن را عينيت ببخشد؛ لذا کرکگور موضوع ايمان را پيش ميکشد تا با طرح ايمان به خدا، هم باور به آنچه را که محال است ميسر سازد و هم دست از پژوهش آفاقي بکشد و آن را به مساله اي انفسي تبديل کند تا در دايره ايمان بگنجد.