چکیده:
«شهرها» نه تنها بستر شکل گیری نهادهای سیاسی و مدنی، و بخش جدایی ناپذیر فرآیند نوسازی و توسعه اجتماعی-اقتصادی هستند، بلکه کانون اصلی رویدادها، کنش و واکنش ها، و انواع مناسبات و روابط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و کالبدی نیز می باشند. شهر به عنوان یک پدیده مدرن، معرف جایگاه و نقش ملت ها در روند توسعه تعاملات و مناسبات مذکور است. امروزه با طرح الگوهای جدید و راهبردهای کارساز برای سازماندهی فضای شهری و افزایش نقش سیاسی و استراتژیک شهرها، شهرها به کانون مطالعات در جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک تبدیل شده اند. دراین راستا، جغرافیدانان سیاسی، بیش از هر چیز بر بعد سیاسی فضای-شهری، شهروندان، حکومت محلی، اقتصادشهری، وکلانشهرها/جهان شهرها تمرکز یافته اند. اما اینکه چگونه پدیده شهر از نگاه جغرافی دانان سیاسی و ژئوپلیتیسین ها مورد مطالعه قرار می گیرد، پرسشی است که مقاله حاضر همراه با تحلیل نظریه ها و دیدگاه های دو تن از برجسته ترین جغرافی دانان سیاسی به آن می پردازد. نتایج این تحقیق با روش توصیفی_تحلیلی نشان می دهد، پدیده شهر بصورت چندبعدی در قالب مباحث نظری و کاربردی از سوی جغرافی دانان سیاسی و ژئوپلیتیسین ها با تاکید بر عناصر محوری سه گانه فضا، سیاست و قدرت مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد. بعنوان نمونه، ژان گاتمن با ارائه نظریه مگالوپلیس ها، براین باور است که رشد مگالوپولیس ها منجر به ایجاد یک نظم سیاسی جدید بر اساس جامعه شهرهای جهانی خواهد شد. همچنین، کوین کاکس به بررسی رابطه «جغرافیا و سیاست شهری»؛ می پردازد. و ضمن تمرکز بر مناقشات موقعیتی و سیستم های سیاسی براین باور است که تحلیل گران مدرن مناقشات، نسبت به روابط فضایی– فاصله طبیعی، مجاورت، توزیع و پرسش های نظری و تجربی مربوط به مقیاس جغرافیایی– بی توجه بوده اند.
خلاصه ماشینی:
فرض پژوهش حاضر، بر این است که «پدیده شهر» با توجه به ویژگی های طبیعی و انسانی آن ، به اشکال گوناگون در ابعاد نظری /کاربردی با محوریت عناصر سه گانه «سیاست ، فضا، قدرت » مورد مطالعه و بررسی جغرافی دانان سیاسی و ژئوپلیتیسین ها قرار می گیرد.
اندیشه اصلی در تحقیقات این دو نفر این است که ، «سیاستی » که چه کسی چه چیزی را دریافت می کند، تا حد زیادی براساس اینکه ما «کجا» زندگی می کنیم ، تعیین می شود؛ و این سیاست ، تا حد زیادی «شهری » است ، به این دلیل که اکثر خدمات و کالاهای عمومی توسط حکمرانان شهری به نواحی تحویل داده می شوند و صدمات اجتماعی ، مانند آلودگی هوا و کاربرد زیانبار زمین ، سهم مردمی می شود که توانایی زندگی در جاهای دیگر را ندارند و قدرت هم ندارند که برای مقابله با تولیدکنندگان چنین مضراتی ـ به دلیل اینکه در نزدیکی آنها قرار گرفته اند بیشتر به آنها آسیب می رسانند ـ به صورت موثر در «مناقشات موقعیتی » شرکت کنند (١٢٥ :٢٠١٢,Agnew and Muscara).
نتایج این تحقیق نشان می دهد پدیده شهر نه بصورت تک بعدی بلکه با اشکال چند بعدی اعم از نظری و کاربردی با تاکید بر سه عامل سیاست ، فضا و قدرت از سوی جغرافی دانان سیاسی و ژئوپلیتیسین ها مورد مطالعه قرار می گیرد.