چکیده:
به جرئت می توان گفت که اساس بسیاری از تحولات جهان امروز در شقوق فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اخلاقی، دگرگونی در نظم و نظام ارتباطی و خصوصا فراگیر شدن رسانه های جمعی، شبکه های اجتماعی و فناوری های نوین مرتبط با آن، طی چند دههگذشته است. این تحولات، سوادآموزی جدیدی می طلبد تا افراد را برای حضور در دنیای رسانه ای شده، توانمند سازد. سواد رسانه ای به عنوان ضرورت انکارناپذیر عصر حاضر، بخش مهمی از توسعه ارتباطات انسانی است که بایستی آموزش آن را از سال های کودکی و دوره های تحصیلی پیش از ورود به دانشگاه آغاز کرد.
مقاله پیش رو به تبیین الگویی عملیاتی، جهت آموزش سواد رسانه ای برای کودکان، بر مبنای رویکردهای نوین آموزشی می پردازد. تعریف ما از سواد رسانه ای، برایندی از تعاریف موجود و تلفیقی از مهارت های تفکر انتقادی با دانش ارتباطی پیرامون محتوای رسانه ای است. الگوی پیشنهادی این مقاله، طرحی مرکب از سه مرحله بلند خوانی در سنین پیش از دبستان، آموزش فلسفیدن به کودکان در چند سال آغازین دبستان و آموزش محتوای رسانه ای در سال های پایانی دبستان است و نهادینه کردن زیرساخت هایی در بطن فکر کودکان، پیش از ورود ساختارهای دانش رسانه ای را در دستور کار دارد. سبک آموزشی بازاندیشانه، گفت وگومحور و مبتنی بر حلقه کندوکاو، اصل جدایی ناپذیر این الگو است که می تواند نگرشی بازاندیشانه، مسئولانه، انتقادی و خلاقانه نسبت به متون رسانه ای در کودکان ایجاد کند و به قضاوت دقیق تر آنها در امور منجر شود.
خلاصه ماشینی:
"شایان ذکر است که دورة بلندخوانی و نیز فلسفه برای کودکان، اهداف و منویات بسیار زیادی را در برمیگیرد و در این مقاله صرفا به برخی از موارد مرتبط با آموزش سواد رسانهای اشاره خواهد شد.
رجوع شود به تصویر صفحه دورة بلندخوانی (Reading Aloud) بهعنوان پیشنیاز آموزش سواد رسانهای دوره بلندخوانی برای کودکان، شامل مجموعه دانشها و مهارتهایی است که پیشنیاز آموزش مهارتهای مهم خواندن و نوشتن است و کسب این مهارتها منجر به موفقیتهای بعدی کودکان در سوادآموزی میشود.
ازاینرو، لیپمن میخواهد موضوع جدیدی به برنامة تحصیلی افزوده شود، آموزش فلسفه به کودکان بهعنوان یک واحد درسی؛ چراکه به عقیدة وی، این درس با پرورش مهارتهای استدلال، موجب افزایش عزتنفس و گسترش ارزشهای اخلاقی در کودک شده و ذهن وی را برای تفکر در زمینة درسهای دیگر آماده میکند.
مشارکت بیشتر اعضا در بحث، جلوگیری از انحصارطلبی، احترام به سایرین شامل تحدید انتقاد به ایدهها، نه صاحبان آنها و رفتار منصفانه با مخالفان، بناکردن ایده خود بر پایة نظر سایرین و کمک به دیگری برای بیان گفتهها، از دیگر الگوهایی است که در روند گفتوگوهای کندوکاومحور کلاس "فلسفه برای کودکان"وجود دارد.
علاوه بر این، مهارتهای مذکور، اهداف مدنظر سواد رسانهای انتقادی را نیز فراهم میسازد؛ چراکه کودکان توانایی طرح پرسشهای بنیادین درباره آنچه پیرامونشان است، میآموزند؛ همانطور که جان تالیم بیان میکند: «سواد رسانهای به استعداد پرسش دربارة آن چیزی میپردازد که در پشت پردة تولیدات رسانهای قرار میگیرند؛ انگیزهها، ارزشها، مالکیت، سرمایه و آگاهبودن از آنکه چطور این عوامل بر محتوا تأثیر میگذارند."