چکیده:
مطابق تعریفی که علمای اسلام از علم فقه ارائه کرده اند، فقه را عبارت از فهمیدن و دانستن قوانین و احکام شریعت اسلام از طریق دلایل تفصیلی آنها می دانند (شکوری، 1377، 50 ـ 49). ایضا در مورد «فقه سیاسی» نیز گفته شده است که، فقه سیاسی اسلام مجموعه قواعد و اصول فقهی و حقوقی است که عهده دار تنظیم روابط مسلمانان با خودشان و ملل دیگر عالم می باشد (همان، 76). طی نوشته حاضر تلاش به عمل آمده تا به بحث و بررسی پیرامون موضوعات و قلمروهای جغرافیایی در چارچوب فقه سیاسی اسلام پرداخته شده و به تبیین قلمروهای ژئواستراتژیکی و واحدهای ژئوپلیتیکی عالم و فرایندهای مرتبط با تقسیمات مکانی و فضایی از این منظر، مبادرت نمائیم.
خلاصه ماشینی:
بنابراین راه کار معقول و واقع بینانه برای تعامل با کشورهای جهان آن است که ، با اتکاء به مبانی کلی اسلام، روابط خود را با دیگران در چارچوب یک تعامل معقول که نه اصطکاک و برخوردی با نظام حقوقی بین الملل داشته باشد و نه تعارضی با دیدگاههای اسلامی ، تنظیم نمائیم و این همان چارچوبی است که در قالب مفاهیمی چون «عزت، حکمت و مصلحت »، مطرح گردیده است و لذا به مثابة یک فضای باز و پویا در اختیار فقها و دولت های مسلمان قرار دارد که با درک شرایط واقعی ، راه کارهای فقهی و حقوقی را از متن منابع موجود استخراج نموده و به مورد اجرا گذارند.
ارزیابی فرضیة تحقیق با عنایت به یافته های تحقیق و همچنین تجزیه و تحلیل به عمل آمده از یافته های مزبور، بدین ترتیب می توان برای پرسش طرح شده در مقدمه این نوشته چنین پاسخ داد که «مطابق جنبه های جغرافیایی موجود در نگرش فضائی اسلام و مدلها و راهکارهای مندرج در منابع فقهی و حقوقی آن در حوزة مناسبات سیاسی در مقیاسهای محلی ، ملی و بین المللی در قالب عناوینی چون «احکام السلطانیه »، «فقه سیاسی »، «حقوق بین الملل اسلامی » و نظایر آن مطرح گردیده است ، تشریح و تقسیم قلمروهای جغرافیایی براساس فقه سیاسی اسلام و متناسب با قواعد حقوق بین الملل و جغرافیای سیاسی در روزگار کنونی ، کاملا امکانپذیر است .