چکیده:
بحث از مقام فوق تجرد نفس، یکی از مهم ترین مباحث، در معرفت نفس انسانی است. در این نوشتار مس ئله را طبق
مبنای هست یشناسی موسس حکمت متعالیه، صدرالمتالهین مطرح می کنیم و به شرح ادله نقلی آن توسط فیلسوف و
می پردازیم. سپس براهین و ادله عقلی علامه حسن زاده آملی را در این زمینه عارف برجسته پیرو مکتب او، امام خمینی
بررسی می کنیم. این نظریه، عبارت است از تجرد نفس از ماهیت. ماهیت حکایت از حد و قصور شیء و ضعف و نقص
آن دارد، حال اینکه نفس را حد یقف نیست. ازاین رو حد منطقی برای او نیست، هرچند او را نسبت به مافوقش حد به
معنای نفاد است.
این نظریه آنچنان شریف است که همه مبانی حکمت صدرایی، اعم از اصالت وجود، وحدت وجود، تشکیک وجود،
حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول را به صورت سلسله ای زنجیروار، به هم پیوند می دهد و باید دانست شناخت نفس
در این مقام، بدون فهم این مبانی میسر نیست. نفس، در این مقام ار ویژگی هایی همچون وحدت حقه ظلیه، خلیف ه الهی
و مقام اتصال بین ماسوی الله و ح قتعالی برخوردار می شود.
خلاصه ماشینی:
صدرالمتألهین بر این باور است که مقام تجرد عقلی نفس که همان اتحاد با عقل فعال است، مرتبهای از مراتب سیر تکاملی انسان است و هرچند مقام رفیعی بهشمار میآید، ولی بر اساس حرکت جوهری، جوهر نفس انسانی وقوف ندارد و چنان شدت وجودی پیدا میکند که از مرتبه عقل نیز میگذرد؛ به مقام قاب قوسین که همان «واحدیت» است تعالی ميیابد و در ادامه به مقام «اَو ادنی» که «احدیت» است، میرسد (آشتیانی، 1381، ص 438).
2. مبانی نظری حکمت صدرایی که در مقام فوق تجرد نفس انسانی دخیلاند حکمای مشاء به این مقام نفس، اشاره دقیقی نداشتهاند؛ دلیل آن این است که مبانی حکمت مشاء ظرفیت پرداختن به این مقام را ندارند؛ ولی صدرالمتألهین، با طرح مبانی وزینی همچون حرکت جوهری، اتحاد عاقل و معقول بر اساس اصالت وجود و جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء بودن نفس، ظرفیت حکمت متعالیه را با توجه به آیات و روایات افزایش داده است که ما برای تبیین بهتر جایگاه بحث، به مبانی و اصولي که در این مقام دخیلاند میپردازیم.
با این مبنا نفس ناطقه انسانی نیز در سیر استکمالی خود، سيرش را از نازلترین مرتبه و از دل صور طبیعی آغاز میکند و با حرکت جوهری اشتدادی دائماً وجودی شدیدتر را طلب میطلبد و با دو بال علم و عمل در قوس صعود نظام هستی طیران میکند و از عقل هیولانی به مرتبه عقل بالملکه و عقل بالفعل میرسد؛ بلکه بالاتر به مرتبه عقل بالمستفاد میرسد و چنان شدت وجودیاي پیدا میکند که به مقام فوق تجرد عقلانی میرسد که همه اینها به مدد مراتب تشکیکی وجود، در حکمت صدرایی تبیینپذير است (صدرالمتألهين، 1430ق، ج 7، ص 207و 209؛ ج 9، ص 3،7و18؛ حسنزاده آملی، 1371، ص 149).