چکیده:
نظمهای منطقهای بهعنوان یکی از مهمترین حوزههای مطالعاتی روابط بینالملل مطرحاند که بهشدت تحت تأثیر سازهها و پویشهای نظام (سیستم) بینالملل قراردارند. تحول نظام بینالملل به سیستم پیچیده- آشوبی، همگرایی منطقهای و دستگاه تحلیلی آن را با واقعیتهایی نوین روبهروکردهاست که ادبیات کلاسیک روابط بینالملل به آن کمتر توجهکردهاست؛ تغییر سازه سیستم بینالملل به سازه شبکهای و دینامیک قدرت آن به قدرت هوشمند از آن جمله است؛ دیپلماسی هوشمند براساس منطق قدرت هوشمند و کارکرد آن در مدیریت نظمها و همگرایی منطقهای ازجمله چنین واقعیتهایی است که ادبیات موجود به آن نپرداختهاست؛ در این راستا همگرایی در جهان اسلام بهعنوان شبکه منطقهای، فاقد چنین دستگاه تحلیلی است؛ براساس این، پرسش محوری پژوهش حاضر، بر محور چنین واقعیتهایی شکلمیگیرد. پژوهش این فرضیه، محوری را مطرحمیکند که دیپلماسی هوشمند براساس قواعد پیچیدگی و آشوب ازجمله سازه شبکهای و همچنین مدیریت دینامیکها، سبب همگرایی و تکامل شبکههای منطقهای میشود. در شبکه جهان اسلام که با انشقاقهای سازهای و دینامیک روبهروست، دیپلماسی هوشمند شبکهای، راهی برای تحقق همگرایی است. هدف نهایی مقاله، ارائه مدل تحلیلی نوینی است که دیپلماسی هوشمند شبکهای را برای همگرایی و ادغام در نظمهای منطقهای ازجمله جهان اسلام مفهومسازیمیکند.
خلاصه ماشینی:
٤ سیستم پیچیده مرزبندی جغرافیایی تنوع مرزبندی مرزبندی کارکردی مرزبندی ارتباطی دیپلماسی سنتی دیپلماسی عمومی دیپلماسی عمومی دیپلماسی هوشمند با توجه به شکل گیـری الگـوی نظـم ارتبـاطی و سـایبری ( ,Peters &Gadinger ;١٩٥٦ ,Ashby ٢٠٠٢ ,Glanville ;٢٠١٥ ,ghasemi ;٢٠١٦) در سیستم بین الملل و تحول سیستم بـین الملـل از حالـت ساده به پیچیده و تحول منطق آن از قدرت سخت به قدرت هوشمند (٢٠٠٨ ,Wilson)، ایـن پرسـش اساسی و نظری طرح می شود که «دیپلماسی هوشمند به عنوان الگوی دیپلماسی حاکم بر چنین وضعیت سیستمی ، در هم گرایی و ادغام منطقه ای در مقام یکی از روش های پایدارسازی بقا، امنیت و منافع ملی در شرایط پیچیدگی چه جایگاه و کارکردی دارد؟»؛ بر همین مبنای نظری ، «تأثیر کارکرد و به کـارگیری الگوی «دیپلماسی هوشمند» توسط جمهوری اسلامی ایران بر «هم گرایی جهان اسلام » چیست ؟».
الف - پیشینه پژوهش ادبیات روابط بین الملل به ویژه پس از شـکل گیـری اتحادیـه اروپـا بـه بررسـی گـسترده موضـوع هم گرایی و ادغام مناطق پرداخته است ؛ نظریه های کارکردگرایی ، نوکارکردگرایی نولیبرال ، ژئوپلیتیک یا سیستم جهانی والرشتاین به بررسی این موضوع پرداخته انـد ( & Efird ;١٩٩٣ ,Keeler &Caporaso Genna, 2002; Farrell & Héritier, 2005; Haas, 1961; Mattli, 1999; Rosamond, 2000; ٢٠٠٤ ,Langenhove &Slocum )؛ در حوزه جهان اسلام نیز، ادبیاتی گسترده وجوددارد که به بررسی موضوع های آن پرداخته اند ( & ,rtin, InhornGu ;٢٠١٨ ,George ;٢٠١٨ ,Fuller ;٢٠١٨ ,Eickelman .