چکیده:
سعادت و کمال انسان در ادیان ابراهیمی تقرب به خدای متعال است. از موضوعات مهم در این مقوله، مبانی تقرب به خداوند است. پرسش مهم در اینجا این است: «در اسلام و مسیحیت، قرب به خدا مبتنی بر چه مبانی الهیاتی و انسانشناختی است؟» آنچه میتوان تحت عنوان مبانی الهیاتی قرب به خدا در این دو آیین مطرح کرد به دو گروه از مبانی خاصّ و مبانی عام تقسیم میشوند. مبانی عام الهیاتی قرب به خدا در این دو دین عبارتاند از: خدای شخصی، خدای متعال و خدای در دسترس و خدای پیشقدم در ایجاد رابطه با انسان. مبانی الهیاتی خاصّ مسیحیت در تقرب به خداوند ـ که ناشی از خداشناسی مسیحی مبتنی بر نوشتههای پولس و یوحنا در عهد جدید است ـ عبارتاند از: مکاشفه، فیض، کلمه یا مسیح. ما این بحث را بهمنظور تبیین جایگاه ویژه و مهم مبانی قرب به خدا با رویکرد کتاب مقدسی و با روش کلامی ـ تفسیری مورد بررسی قرار دادهایم.
خلاصه ماشینی:
بنابراین، از این منظر، فاصلة میان خدا و انسان بسیار زیاد است و، به تعبیری، خداوند «بهکلی دیگر»=" The Wholly Other.
در یک سوی این دو قطب، خدایی هست که همة پدیدههای عالم را آفریده تا مقدمهای برای آفرینش انسان باشد و هر چه میکند و میگوید به طور مستقیم یا غیر مستقیم در ارتباط با جنبهای از جوانب انسان، هستی، نیازها، خلقیات و اعمال او است و، از سوی دیگر، انسان هست، که خود را مخلوقی مییابد که در میان همة مخلوقات دیگر مورد عنایت و اهتمام آفریدگار خویش است و نیز از جانب او عهدهدار مسئولیتها و وظایفی است.
عهد جدید دربارة این پیشقدمی خداوند و رابطة صمیمی او با انسان تا جایی پیش میرود که میگوید خداوند یگانه فرزندش را، به سبب محبتش به بشر، فدای انسان ساخت و با هدیه دادن پسرش برای نجات بشر گنهکار و دورافتاده از خدا، به انسان نزدیک شد (یوحنا، 3: 16) و زمینة آشتی و بازگشت انسان به سوی خود را فراهم ساخت (Buttrick, 1952: (11) 112)، که هرکس از طریق پسر خدا نزد وی رود، او را اجابت میکند و نجات بینهایت میبخشد (عبرانیان، ۷: ۲۵).
از سوی دیگر، فیض ـ که عطیة روحالقدس و مساعدت تعالیبخش خدا در کارهای انسان است ـ سبب تمایل و قدرت برای انجام ارادة خدا (یوحنا، 3: 16؛ اول قرنتیان، 15: 10؛ محمدیان و دیگران، 1381: 451)، تولد جدید (دوم قرنتیان، 5: 17) و تحقق حیات فوق طبیعی برای وی میشود (برانتل، 1381، 71).