چکیده:
ﺷﯿﻌﻪ، ﻋﺪل را ﺑﻪﻣﺜﺎﺑﮥ ﯾﮑﯽ از ﺻﻔﺎت ﺧﺪاوﻧﺪ، در ردﯾﻒ اﺻﻮل دﯾﻦ ﻗﺮار داده اﺳﺖ؛ زﯾﺮا در ﻣﺴﺄﻟﮥ ﻋـﺪل ﺑـﻮد ﮐـﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎن ﻋﻘﻞﮔﺮا ﻫﻤﻮاره ﺑﺎ اﻫﻞﺳﻨّﺖ اﺧﺘﻼفﻧﻈﺮ داﺷﺘﻪاﻧﺪ. اﻣﺎ آﯾﺎ ﻋﺪل اﻻﻫـﯽ در ﻣﯿـﺎن ﻓﺮﻗـﻪﻫـﺎی ﻣﺨﺘﻠـﻒ ﺷـﯿﻌﻪ از ﺟﺎﯾﮕﺎه ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ؟ ﻋﺪل، در آﺛﺎر اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪان دوازدهاﻣﺎﻣﯽ در ﺳﻄﻮح ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﯽ اﺳـﺖ؛ اﻣـﺎ در آﺛﺎر اﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯿﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﮔﺬرا و ﺗﻠﻮﯾﺤﯽ ﺑﻮده اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﺑﺮرﺳﯽ ﺗﻄﺒﯿﻘﯽ ﮐﻮﺷﺶ ﺑﺮ آن اﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﮕﺎه ﻋﺪل اﻟﻬﯽ و ﻣﺒﺎﺣﺚ ﭘﯿﺮاﻣﻮن آن ﻫﻤﭽﻮن راﺑﻄﮥ ﺣﺴﻦ و ﻗﺒﺢ ﻋﻘﻠﯽ و ﻋﺪل ﺧﺪاوﻧـﺪ، در ﺷـﯿﻌﮥ دوازدهاﻣـﺎﻣﯽ و اﺳـﻤﺎﻋﯿﻠﯽ از ﻣﻨﻈـﺮ اﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪان ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬار ﻫﺮ ﯾﮏ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ و ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺷﻮد. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﻋﻘﻼﻧﯽ ﺷـﯿﻌﻪ، از دل ﺑﺤـﺚ ﺟﺒـﺮ و اﺧﺘﯿـﺎر،ﻣﺴﺌﻠﮥ ﻋﺪل ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﯿﺮون ﻣﯽآﯾﺪ زﯾﺮا ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﯽ ﻣﯿﺎن ﺑﺎور ﺑﻪ اﺧﺘﯿﺎر و ﻋﺪل از ﯾﮏﺳﻮ و اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ ﺟﺒﺮ و ﻧﻔﯽ ﻋﺪل از ﺳﻮی دﯾﮕﺮ وﺟﻮد دارد. از ﭼﺸﻢاﻧﺪازی ﺗﺎرﯾﺨﯽ، از دوران اﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯿﮥ ﻓﺎﻃﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎه اﻣﺎم ﻣﺒﺎﻟﻐـﻪ ﺷـﺪ ﺗـﺎ اﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯿﮥ اﻟﻤﻮت، ﺳﻨﮕﯿﻦﮐﺮدن ﻣﻔﻬﻮم اﻣﺎم، ﺳﺒﺐ ﺳﺒﮏﺷﺪن ﺧﺮدﮔﺮاﯾﯽ اﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯿﺎن ﺷﺪ؛ از ﺣﺴﻦ و ﻗـﺒﺢ ﻋﻘﻠـﯽ دور ﺷﺪه و ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﮐﻤﺘﺮ ﺑﻪ ﻋﺪل اﻟﻬﯽ ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ. اﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯿﻪ ﺗﺤﺖﺗﺄﺛﯿﺮ دو ﻋﺎﻣﻞ اﺻﻠﯽ »وﺟﻬﮥ ﺿﺪﺗﻌﻘﻠﯽ اﺻﻞ ﺗﻌﻠﯿﻢ« و «ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺎ ﺗﺼّﻮف» ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺑﯿﺶ از اﻧﺪازهای ﺑﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎه اﻣﺎم در ﻧﻈﺎم آﻓﺮﯾﻨﺶ، در ﺗﻌﻠـﯿﻢ و ﻫـﺪاﯾﺖ، در ﻣﺴـﺎﯾﻞ ﺳﯿﺎﺳـﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، در ﺗﺄوﯾﻞ و ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺷﺮﯾﻌﺖ، در ﻋﺼﻤﺖ و ﻗﺎﺋﻢاﻟﻘﯿﺎﻣﻪﺑﻮدن او دارﻧﺪ. از ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎی اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ اﯾـﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪﺟﻬﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺒﺎﻟﻐـﻪ در اﺻـﻞ «ﺗﻌﻠـﯿﻢ» از اﻣـﺎم و ﻧﯿـﺰ ﺗﺄﺛﯿﺮﭘـﺬﯾﺮی از «ﺗﺼـّﻮف» در دورانﻫـﺎﯾﯽ ﺧـﺎص، اﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯿﻪ ﻣﺘﻤﺎﯾﻞﺑﻪ ﺣﺴﻦ و ﻗﺒﺢ ﺷﺮﻋﯽ ﺷﺪه و از آﻣﻮزهﻫﺎی اﺳﺎﺳﯽ ﺷﯿﻌﮥ دوازدهاﻣﺎﻣﯽ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ اﺻﺎﻟﺖ ﻋﺪل، ﺣﺮﻣـﺖ ﻋﻘﻞ و ﺷﺨﺼﯿﺖ آزاد اﻧﺴﺎن دور اﻓﺘﺎده اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
اما آیا عدل به مثابه یکی از اصول دین شـیعیان، در میـان فرقـه های مختلف دارای جایگاه یکسانی است ؟ از دیدگاه کلامی، در بیشتر کتابهای متکلمان شیعی، مباحثی درباره عدل یافت میشود؛ بـرای نمونـه میتوان به کتاب العدل و التوحید امام ابومحمد شریف قاسم (۱۶۹-۲۴۶ق ) فرزند ابراهیم رسی حسنی از اعاظم فقها و ائمه زیدیه ، ادیب ، شاعر و از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) اشاره کرد.
چنین نگاهی که معیار عدل را با فعل خداوند میسـنجد، کمتـر بـه بررسـی مسئله عدل میپردازد؛ زیرا از همان آغاز، پرسشی را جایز نمیداند؛ اما از دیدگاه معتزلیان ١که از یک سوبـه ذاتیبودن حسن و قبح افعال باور دارند و از سوی دیگر معتقدند کـه افعـال خداونـد هـم محکـوم مـوازین اخلاقی و ارزشهای بشری و قوانین کلی است ، بحث عقلانیت عدل اهمیت بسیار دارد.
این دیدگاه بیشتر در زمینه عدل معنا دارد زیرا شیعه نیز به حسن و قبح ذاتی افعال معتقد است و خداوند را عقلا ملزم به رعایـت موازین اخلاقی و عدل میداند اما «مشرب هر یک از آنان در باب امامت ، کـه خصوصـا مهم تـرین عقایـد شیعه را تشکیل میدهد، نه تنها در اصل با هم ناسازگار بـود، بلکـه حتـی در مسـائل اساسـیترکلامـی در خصوص ذات و صفات خداوند و جبر و اختیار که معتزله درآنبـاره مـوازین مسـتحکم اعتقـادی را وضـع کردند و هر نوع انحراف از آن را به نوعی شرک متهم میساختند، ظاهرا شکاف عمیقـی بـین آنهـا بـه وجود آورده بود» (همانجا).