چکیده:
منع تجسس به عنوان یکی از راهکارهای اسلام در زمینه پیشگیری از نقض حریم خصوصی
افراد است که در آیات و روایات مورد تاکید قرار گرفته است.
حرمت تجسس به صورت مطلق مورد پذیرش معصومین( ) قرار نگرفته است و قلمرو
و محدوده این تحریم اسرار شخصی و خانوادگی که با مصالح عمومی جامعه هی چگونه
ارتباطی ندارد، است؛ اما با این حال قاعده نخستین در این زمینه حرمت و عدم تجاوز به حریم
خصوصی اشخاص است.
عل یرغم وجود روایات و مباحثی فراوانی که در خصوص حرمت و استثنائات تجسس وجود
دارد، اما موضوع مهم من عتجسس به مثابه قاعده فقهی در منابع فقهی و اقوال فقها مورد غفلت قرار
گرفته است، در حالی که بحث از امکان تسری شرایط و ضوابط قاعده فقهی در باب من عتجسس،
امری است ممکن و لذا اهمیت، قلمرو و آثار منع تجسس، زمینه را برای قاعده سازی آن فراهم
م یکند. شناسایی منع تجسس به مثابه قاعده فقهی م یتواند دارای آثاری بسیار مهم، در بعد
اجتماعی و هم در بعد حقوقی گردد. این امر به ویژه با تشکیل نظام جمهوری اسلامی و پدیده
نظا مسازی اهمیتی مضاعف م ییابد.
بنابراین در نوشتار کنون ی، با روشی تحلیلی و توصیفی، قابلیت تبدیل من عتجسس به عنوان
قاعده ای فقهی مورد بررسی قرار م یگیرد. از سوی دیگر، آثار و تبعات آن در نظام دادرسی
کیفری ایران مورد توجه قرار م یگیرد.
prohibition of quest and in addition, there are various narration about the prohibition of quest in the privacy of others quoted from saints which indicates importance of the issue for them.
Prohibition of quest in absolute form is not accepted by saints and scope and limit of this sanction incudes only secrets, defects and personal and family slips which are not related to the public interests; but issues which depend on the public goodwill and preserving Muslim systems, are out of prohibition of quest.
Despite abundant discussion and narrations about the prohibition and exceptions of quest an important issue of prohibition of quest as a juridical rule is neglected in the juridical literature and sources. While discussion about the extension of conditions and criteria of juridical rule about the prohibition of quest is possible and importance, scope and effects of prohibition of quest provides ground for prohibition of quest.
Recognizing prohibition of quest as a juridical rule can have important effects in the social and legal dimensions.
Therefore, in this paper, we want to clarify two important issues: one is studying prohibition of quest as a juridical rule and the other is studying effects and endeavor of legislator to these Islamic rules in criminal procedure system Therefore, in the present paper, with the analytical and descriptive method, the ability to convert the transposition of the transposition as to jurisprudence rules. On the other hand, its effects and consequences in Iran's criminal justice system are considered.
خلاصه ماشینی:
علیرغم وجود روایات و مباحثی فراوانی که در خصوص حرمت و استثنائات تجسس وجود دارد، اما موضوع مهم منعتجسس بهمثابه قاعده فقهی در منابع فقهی و اقوال فقها مورد غفلت قرار گرفته است، در حالی که بحث از امکان تسری شرایط و ضوابط قاعده فقهی در باب منعتجسس، امری است ممکن و لذا اهمیت، قلمرو و آثار منع تجسس، زمینه را برای قاعدهسازی آن فراهم میکند.
لذا حصول این قبیل وظایف، مستلزم تجسس و در برخی موارد با هدف پاسداشت نظم عمومی، ورود به حریم خصوصی اشخاص از جمله ورود به منزل، بازرسی اماکن و اشیاء انجام میشود حال با توجه به ابتناء قوانین جمهوری اسلامی ایران بر اساس قوانین اسلامی و نیز نهی و حرمت تجسس، اینگونه امور چگونه توجیه و مدلل میشود؟ و اینکه قانونگذار تا چه اندازه در تدوین و تصویب قوانین مربوط به نظام دادرسیکیفری به قواعد و اصول فقهی منجمله قاعده فقهی منعتجسس اهتمام نشان داده است.
شایان ذکر است که زمانی تجسس و جستجوی عیوب و اسرار افراد حرام است که آنها از فاش و آشکار کردن آن عیوب و اسرار جلوگیری نمایند در غیر این صورت حرمت تجسس نیز زايل میشود (انصاری، 1415ق، ج1، ص323)؛ بنابراین به موجب این رویکرد هر مسلمانی که مرتکب جرايم حدی یا گناهان دیگر غیرحدی میشود نباید خودش را در معرض تعقیب قرار دهد بلکه خودش را مخفی و از اقرار در مورد جرم یا گناه واقعشده خودداری کند یا بهعبارتیدیگر اصل ستر و بزهپوشی را بر خود روا دارد و همچنان که پیامبر(() میفرماید: «برای آنهایی که خودشان را به ما آشکار میکنند مجازات الهی وجود دارد که بر آنها تحمیل میشود؛ و از مفهوم مخالف روایت میتوان رعایت اصل ستر و بزه پوشی توسط مرتکب یا خاطی را استنباط کرد» (Reza, 2014, pp.