چکیده:
هنر بازگشت به خویشتن به معنای بازگشت به شخصیت خویش و به معنای دمیدن آن روح سازنده و فعال پیشرو است، که در گذشته فرهنگ، جامعه، مدنیت را ساخت؛ نه به معنای بازگشت به مسائل مرده و منقضی شده بر حسب زمان و ضرورت. انسان امروز با همه چیز بیگانه است و جهان همیشه با او بیگانه تر، این مساله غربت است و این غربت باعث می شود که هنر به وجود آید علم کوشش انسان است برای آگاه شدن از آنچه هست. تکنیک و صنعت عبارتند از ابزار کوشش فکری انسان برای برخورد شدن هر چه بیشتر از آنچه هست، اما هنر عبارتند از: کوشش انسان برای برخوردار شدن از آنچه که باید باشد، اما نیست. هنر آن امانتی است که خداوند به انسان داد.به زمین و آسمان و کوه ها و دریاها عرضه کرد، هیچ کدام بر نداشتند و تنها انسان پذیرفت چون انسان است که دردمند است و احساس دارد و میتواند هنرمند گردد. در این مقاله سعی شده روش اسنادی اهمیت هنر معنوی و تجلی عرفان در تئاتر هنر اسلامی ایران مورد بررسی قرار گیرد و زیبایی های فراموش شده یاد آوری گردد و در نهایت نقش اساسی عرفان در تئاتر در جهت بخشیدن و هدایت هنر و هنرمندان به سوی مقصد الهی بیان شود.
خلاصه ماشینی:
واژگان کلیدی: هنر عرفانی، رمزگرایی، فرهنگ، عالم خیال 1- مقدمه توحید عرفان به معنی وحدت وجود موجود است، که براساس آن تنهایک حقیقت وجود واقعی دارد و پدیده های دگر همه مظاهر و تعنیات آن حقیقت اند و با این حساب باید همه چیز خدا، و خدا همه چیز بوده باشد.
بر نوعی تفسیر آسمانی و معنوی از جهان هستی و انسان مبتنی است و همین نور معنویت دینی است که در کالبد هنر دینی تایید شده است و چون بین علم و عالم و معلوم نوعی یگانگی و وحدت وجود دارد.
عرفا معتقدند که انسان دو وجهه دارد وجهی به سوی رب باشد از آنجا که هنرمند با متعلق خود نوعی وحدت و اتحاد پیدا می کند و درک و ظرفیتش متناسب و هم طراز با همان آرزو می گردد، پس هنر تجیلیگاه تمام نمای روح انسان است و هنر دینی حاصل روح تزکیه شده ای است که با شهود باطنی جمال مطلق را مشاهده کرده است.
از منظر تفکر عرفانی عالم و آدم مظهر اسماء و آیات الهی هستند و بنابراین، خدا در تاریخ به اسماء متکثر، متجلی می شود و انسان مظهر و مجلای اسماء مختلف الهی می گردد از اینجا در هر دوره از ادوار تاریخی آدمیان مظهر اسمی از اسماء قرار می گیرند و تفکر به صور دین، هنر، فلسفه، عرفان، سیاست و علم در نسبت با این اسم ظهور می کند، تجلی حق به اسماء متکثره موجب می شود، انسان هر بار هنر یا صورتی را که بیان می کند تغییر ماهیت دهد.